خان خانان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خان خانان روانه گشت ز چین
تا شود خانه گیر شاه زمین.
دل خان خانان برآسوده شد.
جریده بهمراهی و رهبری.
خان خانان. [ ن ِ ] ( اِخ ) نام ناحیتی بوده است بحوالی شیراز. فصیحی خوافی در حوادث 754 هَ. ق. نوشته : «در اوایل صفر بظاهر شیراز نزول فرمود [ امیر مبارزالدین ] و شیخ ابواسحاق در پنج فرسنگی شیراز در مرحله خان خانان پیش باز آمده بود و حرب ناکرده مراجعت نمود و بشیراز متحصن شد و حربهای سخت کردند». ( از تاریخ عصر حافظ بقلم دکتر غنی ج 1 ص 101 ).
خان خانان. [ ن ِ ] ( اِخ ) محمدرحیم خان بن بیرام خان قرامانلو. پدر او با همایون پادشاه در عصر شاه طهماسب بهند رفت و در آنجا خان خانان متولد شد. نصرآبادی از او نام برده و گفته است که منشآت شیخ ابوالفضل و تاریخ اکبری دو دلیل بر فضل این مردند و نیز ابوالفضل بعضی از غزلیات او را آورده است و نامی از تواریخ او به فارسی و عربی و ترکی و هندی برده و آن را بنام «دیوان رحیمی » یاد میکند. زیرا اسم او عبد الرحیم خان بن بیرام علیخان بوده است. ( از الذریعه الی تصانیف الشیعه تألیف آقابزرگ طهرانی قسم 1 جزء 9 ص 286 و عالم آرای عباسی چ 2 ص 487 و فهرست کتابخانه سپهسالار ج 2 ص 638 ).
خان خانان . [ ن ِ ] (اِخ ) محمدرحیم خان بن بیرام خان قرامانلو. پدر او با همایون پادشاه در عصر شاه طهماسب بهند رفت و در آنجا خان خانان متولد شد. نصرآبادی از او نام برده و گفته است که منشآت شیخ ابوالفضل و تاریخ اکبری دو دلیل بر فضل این مردند و نیز ابوالفضل بعضی از غزلیات او را آورده است و نامی از تواریخ او به فارسی و عربی و ترکی و هندی برده و آن را بنام «دیوان رحیمی » یاد میکند. زیرا اسم او عبد الرحیم خان بن بیرام علیخان بوده است . (از الذریعه الی تصانیف الشیعه تألیف آقابزرگ طهرانی قسم 1 جزء 9 ص 286 و عالم آرای عباسی چ 2 ص 487 و فهرست کتابخانه ٔ سپهسالار ج 2 ص 638).
خان خانان . [ ن ِ ] (اِخ ) نام ناحیتی بوده است بحوالی شیراز. فصیحی خوافی در حوادث 754 هَ . ق . نوشته : «در اوایل صفر بظاهر شیراز نزول فرمود [ امیر مبارزالدین ] و شیخ ابواسحاق در پنج فرسنگی شیراز در مرحله ٔ خان خانان پیش باز آمده بود و حرب ناکرده مراجعت نمود و بشیراز متحصن شد و حربهای سخت کردند». (از تاریخ عصر حافظ بقلم دکتر غنی ج 1 ص 101).
خان خانان روانه گشت ز چین
تا شود خانه گیر شاه زمین .
نظامی .
چو عقد سپه برهم آسوده شد
دل خان خانان برآسوده شد.
نظامی .
همان خان خانان بخدمتگری
جریده بهمراهی و رهبری .
نظامی .
|| پادشاه ترکستان را گویند. (ناظم الاطباء) : هر یک از قبایل ترک را سر و پیشوایی جدا بود ولی همه ٔ آنها فرمانبری از یک رئیس میکردند به اسم خان خانان . (از رودکی تألیف سعید نفیسی ج 17). و مقدم و امیر ایشان را گورخان خوانند یعنی خان خانان . (جهانگشای جوینی ).
دانشنامه عمومی
محمد بیرام خان خانان سپهسالار و پیشکار نصیرالدین همایون و سپس اکبرشاه
عبدالرحیم خان خانان فرزند محمد بیرام، سپهسالار و پیشکار اکبرشاه