کلمه جو
صفحه اصلی

فریدریش ویلهلم یوزف شلینگ

دانشنامه عمومی

فریدریش ویلهلم یوزف فون شلینگ (به آلمانی: Friedrich Wilhelm Joseph von Schelling) (زاده ۲۷ ژانویه ۱۷۷۵ ـ درگذشته ۲۰اوت ۱۸۵۴) فیلسوف ایده آلیست آلمانی، عضو آکادمی علوم مونیخ، استاد دانشگاه های برلین، ینا و ارلانگن بود.افلاطون، یاکوب بوهمه، باروخ اسپینوزا، گوتفرید لایبنیتس، ایمانوئل کانت، فریدریش هاینریش یاکوبی، یوهان گوتفرید هردر، یوهان ولفگانگ فون گوته، فریدریش هولدرلین، یوهان گوتلیب فیشته، Kielmeyer
فریدریش ویلهلم جوزف فون شلینگ ؛ فیلسوف ایده آلیست آلمانی در قرن هیجدهم می زیست. فلسفه شلینگ و فیشته تأثیر زیادی از آرای کانت پذیرفت. شلینگ معتقد بود که امر مطلق پیونددهنده میان سوژه و ابژه است و لذا سوژه یا انسان شناسا باید به درک این مطلقیت نائل شود، از همین رو وی برای آزادی انسان در ارتباط با امر مطلق اهمیت بسزایی قائل بود. به نظر شلینگ انسان با شناخت امر مطلق به خود مطلق می رسد. شلینگ نقش عمده ای در توسعهٔ ایده آلیسم آلمانی دارد و معمولاً نقش او را در انتقال میراث از فیشته به هگل بااهمیت می دانند. وی به پیروی از عقاید کانت و لایب نیتز کتاب های زیادی نوشت.
..فردریش ویلهلم جوزف فون شلینگ یکی از سه چهره بلندآوازه جنبشی بود که اوج فلسفه کلاسیک ایده آلیسم آلمان، بعد از مرگ ایمانوئل کانت را نشان می داد. دو چهره دیگر عبارت بودند از یوهان فیشته، ایده آلیست درون گرا و اخلاقی و گئورگ ویلهلم هگل ایده آلیست مطلق دیالکتیکی. شلینگ خودش یک ایده آلیست عینی گرا بود، زیرا نقطه آغاز فلسفه فیشته را در مورد «خود انسانی» رد می کرد. در عوض شلینگ متافیزیک اش را بر طبیعت عینی قرار داده بود که از طریق خلاقیت زیبایی شناسی با ذهن آشتی داده می شد. فلسفه طبیعت شلینگ که به شدت رمانتیک بود و همچنین فلسفه انسان او که خلوت غیرعقلانی وجود انسان را نشان می داد، از پیش عکس العمل قرن نوزدهم را بر ضد اعتماد سطحی عصر روشنگری خبر می داد وحتی به عنوان پیشرو فلسفه وجودی قرن بیستم دیده شده است.
شلینگ در ۲۷ ژانویه ۱۷۷۵، در لئونبرگ، شهر کوچکی در ورتمبرگ، متولد شد. پدرش کشیش لوتری بود، در سال ۱۷۷۷، پدرش استاد زبانهای شرقی در دانشکده الهیات کاتولیک، در ببن هاوزن نزدیک توبینگن شد. شلینگ در آن شهر تحصیلات ابتدایی اش را گذراند، او بچه باهوشی بود و زبانهای کلاسیک را در سن هشت سالگی آموخت. او در سن ۱۵ سالگی در دانشکده الهیات توبینگن پذیرفته شد، این دانشکده یک مدرسه تکمیلی برای کشیشان ناحیه ورتمبرگ بود که او در سالهای ۱۷۹۰ تا ۱۷۹۵ در آنجا زندگی می کرد. از مهمترین دانشجویان بعد از او در این دانشکده، گئورگ ویلهلم هگل بود که بعدها یکی از مهمترین فیلسوفان قرن نوزدهم گردید و همینطور هولدرلین که بعدها از بزرگترین شاعران آلمان شد. هولدرلین جوانی بود که ازایده های انقلاب فرانسه ملهم شده بود و سنت را رد کرد و از الهیات نظری به فلسفه روی آورد. اما شلینگ جوان، از فکر ایمانوئل کانت ملهم شده بود، کسی که فلسفه را در بالاترین سطح انتقادی آن مطرح کرد و همینطور با سیستم ایده آلیست فیشته و فلسفه همه خدایی اسپینوزا آشنا شد.شلینگ وقتی ۱۹ سال داشت اولین کتاب فلسفی اش را تحریر کرد. نام کتاب او امکان و صورت فلسفه به طور کلی» بود که به فیشته تقدیم کرد. موضوع اساسی این کتاب امر مطلق بود. اما این امرمطلق نمی توانست به عنوان یک خدایی که فوق این جهان قرار دارد تعریف شود. هر شخصی خودش، به مثابه مطلق است. این خود ازلی و ابدی در یک شهود مستقیم درک می شود. بر خلاف شهود حسی، این شهود می تواند به مثابه یک امر عقلانی فهمیده شود.از سال ۱۷۹۵ تا ۱۷۹۷ شلینگ معلم خصوصی پسران یک خانواده اشرافی شد. در این زمان مشغول مطالعاتش در لایپزیک بود که نقطه عطف تفکر شلینگ را تشکیل می دهد. او در آنجا با فیشته آشنا شد. شلینگ برای طرح فلسفه فیشته احترام خاصی قائل بود اگر چه این فلسفه توجه کافی به طبیعت نداشت.از آنجایی که فیشته طبیعت را به مثابه یک ابژه در نظر می گرفت که تابع انسان است، او سعی کرد تا نشان دهد که طبیعت فی نفسه، توسعه فعالی است به سوی روح. این تفسیر، به شکلهای ارگانیک آن، در طبیعت وجود دارد، به نظر شلینگ، یک گیاه در تکاملش، تمایل به روح دارد، این فلسفه از طبیعت، اولاً استقلال فلسفه شلینگ را نشان می داد و او را در حلقه های رمانتیک مشهور کرد و ثانیاً: تأیید یکی از بزرگترین نویسنده های آلمان، یعنی، ولفگانگ فن گوته، را به همراه داشت.


کلمات دیگر: