شاید مصحف شکر پوزه و شکر بوزه باشد یا نام گیاهی است .
شکر کوزه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شکرکوزه. [ ش َ ک َ کو زَ / زِ ] ( اِ مرکب ) شاید مصحف شکرپوزه و شکربوزه باشد. ( یادداشت مؤلف ) :
نادیده دهانت که گمان برد که هرگز
خوشتر ز شکرکوزه بود پسته سفالی.
همچو سگ دربدر به دریوزه
خوانده خرزهره را شکرکوزه.
نادیده دهانت که گمان برد که هرگز
خوشتر ز شکرکوزه بود پسته سفالی.
سیدحسن غزنوی.
|| نام گیاهی است. ( یادداشت مؤلف ) : همچو سگ دربدر به دریوزه
خوانده خرزهره را شکرکوزه.
سنایی.
کلمات دیگر: