کلمه جو
صفحه اصلی

شکر سماع

فرهنگ فارسی

( صفت ) سماعی مطبوع و شیرین مانند شکر.

لغت نامه دهخدا

شکرسماع. [ ش َ ک َ س َ ] ( ص مرکب ) کنایه از کسی که آواز و نغمه او بغایت شیرین و خوش آیندبود چنانکه شکرسوار کسی است که حرکات و سکنات او بغایت شیرین و خوش آیند بود. ( آنندراج ). سماع مطبوع و شیرین مانند شکر. ( از فرهنگ فارسی معین ) :
در رود زند شکرسماعی
در کوی زند شکرسواری.
سنایی ( از آنندراج ).


کلمات دیگر: