۱ - پخش شکر . ۲ - شیرین سخنی .
شکر فشانی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شکرفشانی. [ ش َ ک َ ف َ / ف ِ ] ( حامص مرکب ) شکرافشانی. شکرپاشی. || کنایه از سخت شیرین زبانی. ( از یادداشت مؤلف ). شیرین سخنی :
دلم از تو چون نرنجد که به وهم درنگنجد
که جواب تلخ گویی تو بدین شکرفشانی.
دلم از تو چون نرنجد که به وهم درنگنجد
که جواب تلخ گویی تو بدین شکرفشانی.
سعدی.
و رجوع به شکرافشانی شود.کلمات دیگر: