کلمه جو
صفحه اصلی

خلل انداختن

فرهنگ فارسی

خرابی ایجاد کردن تباهی ایجاد کردن

لغت نامه دهخدا

خلل انداختن. [ خ َل َ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) خرابی ایجاد کردن. تباهی ایجاد کردن. || تفرقه ایجاد کردن :
دل عارف غبارآلوده کثرت نمیگردد
نیندازد خلل در وحدت آئینه صورتها.
؟


کلمات دیگر: