کلمه جو
صفحه اصلی

شکسته حالی

فرهنگ فارسی

بینوایی و تهیدستی و پریشانی .

لغت نامه دهخدا

شکسته حالی. [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] ( حامص مرکب ) بینوایی. تهیدستی. پریشانی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به شکسته حال شود.


کلمات دیگر: