شغل و عمل ریسمان باز . بند بازی
ریسمان بازی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ریسمان بازی. [ مام ْ ] ( حامص مرکب )شغل و عمل ریسمان باز. ( ناظم الاطباء ). بندبازی. به معنی بازیگری که غازیان دارباز کنند . ( غیاث اللغات ) ( از آنندراج ) :
دل تو تارک خامی ز آرزو دارد
چو عنکبوت ترا کار ریسمان بازی است.
دل تو تارک خامی ز آرزو دارد
چو عنکبوت ترا کار ریسمان بازی است.
صائب ( از آنندراج ).
رجوع به ریسمان باز شود.کلمات دیگر: