کلمه جو
صفحه اصلی

رضایی

فرهنگ فارسی

یا رضایی نور بخشی یا رضایی رازی شاه رضا خلف شاه بهائ الدین به لیاقت و قابلیت و عذب البیانی تخم محبت خود در مزرع دلها می کاشت و در بازی شطرنج دستی داشت

یا رضایی منسوب به رضا

لغت نامه دهخدا

رضایی . [ رِ ] (اِخ ) یا محمود رضایی . از گویندگان قرن دهم هجری عثمانی و از پیروان طریق نقشبندی بود و بواسطه ٔ انتساب به رستم پاشا وزیر نامی ، نفوذ و قدرت فوق العاده ای کسب کرد. به سال 988 هَ . ق . درگذشت . (از قاموس الاعلام ترکی ).


رضایی . [ رِ ] (اِخ ) علی بن محمدبن اخت مولی یحیی شیخ الاسلام ، متوفای 1039 هَ . ق . که قاضی مصر بوده . او راست : 1- دیوانی به ترکی 2- مختصر خریدة القصرعماد کاتب موسوم به عود الشباب . (یادداشت مؤلف ).


رضایی . [ رِ ] (اِخ ) نام طایفه ای از کردان . (یادداشت مؤلف ).


رضایی . [ رِ ] (اِخ ) یا رضایی کاشانی . از شعرای قرن دهم هجری ایران بوده است و به عمل کتابت امرار معیشت می نموده و در سال 980 هَ . ق . به امر عبداﷲخان اوزبک در خراسان مقتول شده است . از اشعار اوست :
سینه ام شد چاک چاک از بس که امشب دل تپید
وعده ٔ وصل تو کم از زخم شمشیری نبود.

(از ریحانة الادب ج 2).


و رجوع به صبح گلشن و فرهنگ سخنوران و قاموس الاعلام ترکی و مجمعالخواص ص 130 و آتشکده ٔ آذر چ شهیدی ص 248 شود.

رضایی . [ رِ ] (اِخ ) یا رضایی نوربخشی یا رضایی رازی . شاه رضا خلف شاه بهاءالدین . به لیاقت و قابلیت و عَذْب البیانی تخم محبت خود در مزرع دلها می کاشت و در بازی شطرنج دستی داشت . رباعی :
ای کرده عبادت ریایی فن خود
آراسته از لباس عصیان تن خود
طوقیست به گردنت ردا از لعنت
گفتم من و انداختم از گردن خود.

(از صبح گلشن ص 177).


و آذر گوید: شاه رضاخلف شاه بهاء الدین و الدوله ، فاضل ترین اولاد شاه قاسم نوربخش بوده است . این چند شعر از او به نظر رسید و ثبت گردید:
ندارم پای رفتن گرچه از بزمش به امیدی
که باشد گویدم یک لحظه بنشین زود برخیزم .
به روز وصلت از آن خاطر غمین دارم
که دشمنی چو فراق تو در کمین دارم .
شود تابا تو عشق هر کسم معلوم در مجلس
برم نام ترا هر ساعت و در این و آن بینم .

(از آتشکده ٔ آذر چ شهیدی ص 218).


و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل رضا و فرهنگ سخنوران ذیل رضایی طهرانی و مآخذ مندرج در آن شود.

رضایی . [ رِ ] (ص نسبی ) رضائی . هر چیز منسوب به رضا. (یادداشت مؤلف ). || (اِ) قسمی از شال کشمیری که در فصل زمستان بر سر اندازند. (ناظم الاطباء). پوششی معروف در هند که در ایام زمستان بر سر گیرند، ظاهراً از مخترعات رضا نام شخصی است که یای نسبت بدان ملحق کرده چنین خوانده اند پس لفظ هندی باشد و هندی نبودن ماده ٔ این لفظ منافی مقصود نیست ، از اینجاست که در اشعار زبان دانان ولایت دیده نشده . (از آنندراج ) :
ز تشریف حکمت نکردیم عریان
چو بیدل بود پوشش ما رضایی .

بیدل (از آنندراج ).



رضایی . [ رُ ] (ص نسبی ) منسوب به رضا که بطنی است از مراد. (از انساب سمعانی ).


رضائی. [ رِ ] ( ص نسبی ) رضایی. منسوب به رضا. رجوع به رضا شود.

رضایی. [ رِ ] ( ص نسبی ) رضائی. هر چیز منسوب به رضا. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِ ) قسمی از شال کشمیری که در فصل زمستان بر سر اندازند. ( ناظم الاطباء ). پوششی معروف در هند که در ایام زمستان بر سر گیرند، ظاهراً از مخترعات رضا نام شخصی است که یای نسبت بدان ملحق کرده چنین خوانده اند پس لفظ هندی باشد و هندی نبودن ماده این لفظ منافی مقصود نیست ، از اینجاست که در اشعار زبان دانان ولایت دیده نشده. ( از آنندراج ) :
ز تشریف حکمت نکردیم عریان
چو بیدل بود پوشش ما رضایی.
بیدل ( از آنندراج ).

رضایی. [ رُ ] ( ص نسبی ) منسوب به رضا که بطنی است از مراد. ( از انساب سمعانی ).

رضایی. [ رِ ] ( اِخ ) نام طایفه ای از کردان. ( یادداشت مؤلف ).

رضایی. [ رِ ] ( اِخ ) علی بن محمدبن اخت مولی یحیی شیخ الاسلام ، متوفای 1039 هَ. ق. که قاضی مصر بوده. او راست : 1- دیوانی به ترکی 2- مختصر خریدة القصرعماد کاتب موسوم به عود الشباب. ( یادداشت مؤلف ).

رضایی. [ رِ ] ( اِخ ) یا رضایی کاشانی. از شعرای قرن دهم هجری ایران بوده است و به عمل کتابت امرار معیشت می نموده و در سال 980 هَ. ق. به امر عبداﷲخان اوزبک در خراسان مقتول شده است. از اشعار اوست :
سینه ام شد چاک چاک از بس که امشب دل تپید
وعده وصل تو کم از زخم شمشیری نبود.
( از ریحانة الادب ج 2 ).
و رجوع به صبح گلشن و فرهنگ سخنوران و قاموس الاعلام ترکی و مجمعالخواص ص 130 و آتشکده آذر چ شهیدی ص 248 شود.

رضایی. [ رِ ] ( اِخ ) یا محمود رضایی. از گویندگان قرن دهم هجری عثمانی و از پیروان طریق نقشبندی بود و بواسطه انتساب به رستم پاشا وزیر نامی ، نفوذ و قدرت فوق العاده ای کسب کرد. به سال 988 هَ. ق. درگذشت. ( از قاموس الاعلام ترکی ).

رضایی. [ رِ ] ( اِخ ) یا رضایی نوربخشی یا رضایی رازی. شاه رضا خلف شاه بهاءالدین. به لیاقت و قابلیت و عَذْب البیانی تخم محبت خود در مزرع دلها می کاشت و در بازی شطرنج دستی داشت. رباعی :
ای کرده عبادت ریایی فن خود
آراسته از لباس عصیان تن خود
طوقیست به گردنت ردا از لعنت
گفتم من و انداختم از گردن خود.
( از صبح گلشن ص 177 ).
و آذر گوید: شاه رضاخلف شاه بهاء الدین و الدوله ، فاضل ترین اولاد شاه قاسم نوربخش بوده است. این چند شعر از او به نظر رسید و ثبت گردید:

دانشنامه عمومی

رضایی می تواند به موارد زیر اشاره داشته باشد:
محسن رضایی
احمد رضایی فرزند محسن رضایی
احمد رضایی (مجاهد خلق) (زاده ۱۳۲۴، تهران)، عضو کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران
رضا رضایی
ذبیح الله رضایی (۱۳۳۲، شهرضا، اصفهان) استاد حسابداری دانشگاه ممفیس (آمریکا)
مهدی رضایی
قاسم رضایی کشتی گیر ایرانی
علی رضا رضایی کشتی گیر ایرانی
ارغوان رضایی تنیس باز ایرانی

پیشنهاد کاربران

رضایی بیرجندی

فامیلی طایفه ای ( سید ) در شهر سیدان استان فارس

فامیلی طایفه ای از ایل بزرگ بابادی بختیاری تبار ، ( بابادی بی کَس )

سیدرضایی حسینی شهر تفرش

فامیلی هم هست
مثلاً فامیل آقای عرفان رضایی
A. . . . .

نام خانوادگی ایرانی ساکن در اذربایجان و کردستان و گرمسار

نام خانوادگی به معنای خوشنود
که از آن در ایران استفاده می شود
معمولا بزرگان شهر اراک این فامیلی را داشته اند.

فامیلی طایفه ای در شهر سیدان استان فارس

فامیلی طایفه ای ( سید ) در سیدان استان فارس

فامیلی رضائی طایفه ای در طالقان، البرز


کلمات دیگر: