کلمه جو
صفحه اصلی

خط استوائ

فارسی به انگلیسی

equator

فرهنگ فارسی

خطی است موهوم که یک سر آن بمشرق و سر دیگر بمغرب که حکما در زمین بمقابله و محاذات دائر معدل النهار بر وسط زمین فرض کنند بنهجی که اگر دایره معدل النهار قاطع عالم شده زمین را هم قطع نماید پس زمین از جایی که قطع شود همانجا خط استواست و معدل النهار از آن گویند که چون سیر آفتاب برین دایره می گردد و لیل و نهار در جمیع عالم برابر میشود مگر در عرض تسعین و آفتاب را برین دائره می گردد و لیل و نهار در جمیع عالم برابر میشود مگر در عرض تسعین و آفتاب را برین دائره اتفاق سیر در سال دو بار افتد یکی در اول حمل و دیگر در آخر سنبله و خط استوائ را خط استوا از آن گویند که در آنجا دوازده ماه لیل و نهار برابر می باشد بالتقریب و خط استوا از جنوب چین شروع شده بر گنگ دژ و جزیره جمکوث گذشته بر جنوب سراندیب و جزایر زنگ و بر جنوب سیاهان مغرب به بحر اقیانوس منتهی میشود و خط استوائ مجازا معدال النهار نیز گویند .

پیشنهاد کاربران

پارسیِ سرِه برای اِستوا:

• نیمساز
• ‏نیمَنده
• ‏نیم گِرد ( nim gerd )
• ‏نیم گَرد ( nim gard )
• ‏نیم دُور ( nim dowr ) . . . . . با نگر به اینکه "دُور" پارسی است.
• ‏نیمه گر
• ‏نیم گر
• ‏ووو

برابرِ پارسیِ واژهٔ خط ( در هَندازک یا هندسه ) : سَمیره، کِشِه، کِشَک، راسته، راستا و و.

پس به جای: "خط استوا خطی فرضی است که کره ی زمین را به دو نصف تقسیم میکند. "، می توان نوشت:
کِشَکِ نیمساز، کِشَکی پنداری است که گَردونهٔ زمین را به دو نیم، بخش می کند.

همچنین، نیم گِرد ( nim gerd ) و نیم گَرد ( nim gard ) برایندِ رویکردِ من از دو سوی ناهمگون به این پِنداره ( مفهوم ) است. نیم گِرد ( nim gerd ) به این چم و ماناک است که یک "گِردی" ( دایره ) کارکردَش نیم کردن است.
ولی نیم گَرد ( nim gard ) ، به این چم است که یک نیم کننده به گرد زمین "می گَردد".

پارسی را پاس بداریم.


کلمات دیگر: