کلمه جو
صفحه اصلی

داریه

فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم ) مونث دایر ( دائر ) دور زننده گردنده . ۲ - خطی گرد که دور چیزی را احاطه کرده باشد . ۳ - سطحی که خطی مدور گرد آنرا احاطه کرده باشد بطوری که فاصله هر یک از نقاط محیط آن نسبت به نقطه مرکزی مساوی بود
دائره

لغت نامه دهخدا

داریه. [دارْ ی َ / ی ِ ] ( اِ ) مصحف دورویه. دائره. یهودیان طهران دُریِه گویند. حلقه واری است از چوب که بر یک روی یا دو روی آن پوستی کشیده باشند و رامشگران بهمراه دیگر سازها بنوازند. رجوع به دائره و دورویه شود.

گویش مازنی

/daarye/ دف – دایره – داربه - دف کوچک که نوعی ساز کوبه ای است

۱دف – دایره – داربه ۲دف کوچک که نوعی ساز کوبه ای است



کلمات دیگر: