کلمه جو
صفحه اصلی

کوران


مترادف کوران : جریان

برابر پارسی : باد

فارسی به انگلیسی

current, stream


draught, draft, current, stream

draught


مترادف و متضاد

جریان


فرهنگ فارسی

روان، جاری، رایج، جریان هوایابرق
( اسم ) جریان هوا یا برق . یا کوران سیاست . جریان امور سیاسی . توضیح احتراز از استعمال این کلم. بیگانه اولی است .

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - جریان ، بحبوحه . ۲ - جریان هوا.

لغت نامه دهخدا

کوران . (اِخ ) از روستاهای اسفرایین است . (از معجم البلدان ). رجوع به کورانی شود.


کوران . (اِخ ) دهی از بخش زابلی که در شهرستان سراوان واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


کوران . (فرانسوی ، اِ) جریان هوا یا برق . (فرهنگ فارسی معین ).
- کوران سیاست ؛ جریان امور سیاسی . (فرهنگ فارسی معین ).



کوران. ( فرانسوی ، اِ ) جریان هوا یا برق. ( فرهنگ فارسی معین ).
- کوران سیاست ؛ جریان امور سیاسی. ( فرهنگ فارسی معین ).

کوران. ( اِخ ) دهی از دهستان حومه بخش صوما که در شهرستان ارومیه واقع است و 119 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 )

کوران. ( اِخ ) دهی از بخش زابلی که در شهرستان سراوان واقع است و 120 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

کوران. ( اِخ ) از روستاهای اسفرایین است. ( از معجم البلدان ). رجوع به کورانی شود.

فرهنگ عمید

۱. جریان هوا.
۲. (اسم ) جریان.

دانشنامه عمومی

کوران (بستک) هرمزگان
کوران (صومای برادوست)
کوران (مهاباد)

پیشنهاد کاربران

شهر کران*کوران* شهرستان فارسان استان چهار مال بختیاری

طایفه کرانی ایل لر بختیاروند *بهداروند *

کوران همان کورهان یا کورها می باشد یعنی کورهای ذوب آهن در گذشته کوره ها در جاهایی بسیار دور از چشم دیگران بر پا بود و مخصوصا در زمان صفویه حاکمان برای خود کوره هایی جهت ذوب آهن برای ساخت تفنگ و توپ بکار می برند بسیاری از آنها در کوههای مخفی بوده است


کلمات دیگر: