کلمه جو
صفحه اصلی

مترشح


مترادف مترشح : ترشح کننده، تراونده، تراوش کننده، زهناک

فارسی به انگلیسی

exuding, oozing

exuding


مترادف و متضاد

ترشح‌کننده، تراونده، تراوش‌کننده


زهناک


۱. ترشحکننده، تراونده، تراوشکننده
۲. زهناک


فرهنگ فارسی

ترشح کننده، تراوش کننده، تراونده
( اسم ) ۱ - ترشح کننده تراونده : شیری بود پرهیزگار ... باطنی مترشح از خصایص حلم و کم آزاری ... ۲ - تربیت شده مربی مرشح : و ابا عن جد مترشحان مناصب بلند و متقلدان مراتب ارجمند . توضیح باین معنی در عربی مرشح از مصدر ترشح مستعمل است .

فرهنگ معین

(مُ تِ رَ شِّ ) [ ع . ] (ص . ) تراونده ، ترشح کننده .

لغت نامه دهخدا

مترشح. [ م ُ ت َ رَش ْ ش ِ ] ( ع ص )تراونده. ( آنندراج ) ( غیاث ). ترشح کننده. تراونده چیزی از چیزی : شیری بود پرهیزگار... باطنی مترشح از خصایص حلم و کم آزاری... ( مرزبان نامه ، از فرهنگ فارسی معین ). || تربیت شده. مربی. مرشح : و اباً عن جد مترشحان مناصب بلند و متقلدان مراتب ارجمند. ( نسائم الاسحار، بنقل فرهنگ فارسی ایضاً ). || شتر بچه که با مادر رفتن تواند. ( آنندراج ). و رجوع به ترشح شود. || شایسته. لایق. درخور. سزاوار : در دودمان او کسی نبود که شایستگی پادشاهی داشتی انصار و اعوان و آزاد و بنده او محتاج گشتند به کسی که سرداری ایشان را شایسته و مترشح باشد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 24 ). اولیاء دولت دیلم در اختیار کسی از دودمان ملک که پادشاهی را مترشح باشد مشاورت کردند. ( ترجمه ٔتاریخ یمینی چ 1 تهران ص 84 ). و رجوع به ترشح شود.

فرهنگ عمید

۱. ترشح کننده، تراوش کننده، تراونده.
۲. [قدیمی] پرورش یافته و شایسته برای کاری.


کلمات دیگر: