کلمه جو
صفحه اصلی

کمیاب


مترادف کمیاب : شاذ، طرفه، کمبود، نادره، نادر، نایاب

متضاد کمیاب : وافر

فارسی به انگلیسی

close, rara avis, rare, recherch, scarce, tight, uncommon

rare, scarce


close, rara avis, rare, recherché, scarce, tight, uncommon


فارسی به عربی

فضول , نادر

مترادف و متضاد

uncommon (صفت)
غیر عادی، غریب، غیر معمولی، غیر متداول، نادر، کمیاب، غیرمعمول

rare (صفت)
غریب، رقیق، لطیف، خام، نادر، کمیاب، کم، نیم پخته، نایاب

scarce (صفت)
تنگ، نادر، کمیاب، اندک، کم، قلیل

curious (صفت)
فضول، کنجکاو، نادر، کمیاب

infrequent (صفت)
نادر، کمیاب، کم

شاذ، طرفه، کمبود، نادره، نادر، نایاب ≠ وافر


فرهنگ معین

(کَ ) (ص مر. ) نادر، ناپیدا.

فرهنگ عمید

ویژگی هرچیزی که به آسانی به دست نیاید.

گویش اصفهانی

تکیه ای: kamyâb
طاری: kamyâb
طامه ای: kam
طرقی: kamyâb
کشه ای: kam
نطنزی: kam


جدول کلمات

ویدا

پیشنهاد کاربران

نادر

Few and far between
Hard to come by

چیزی که به تعداد خیلی کم از آن وجود داشته باشد


کلمات دیگر: