کلمه جو
صفحه اصلی

نشیم


مترادف نشیم : آشیانه، لانه، مقام، نشیمن

فارسی به انگلیسی

settlement

مترادف و متضاد

آشیانه، لانه، مقام، نشیمن


فرهنگ فارسی

نشمین، آشیانه مرغ
(اسم ) ۱ - جا مقام . ۲- لانه آشیانه : چنین گفت سیمرغ با پور سام که ای دیده رنج نشیم و کنام ....

فرهنگ معین

(نِ ) (اِ. ) ۱ - آشیانة مرغان . ۲ - جای نشستن .

لغت نامه دهخدا

نشیم. [ ن ِ ] ( اِ ) نشیمن. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( جهانگیری ) ( انجمن آرا ). جا و مقام نشستن. ( از برهان قاطع ). محل و مقام نشستن آدمی و طیور. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). جای و مکان نشستن. توقفگاه. ( ناظم الاطباء ). مخفف نشیمن. آشیانه. آرامگاه. ( غیاث اللغات ). نشینه مخفف آن است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
ز یأجوج ومأجوج گیتی برست
زمین گشت جای نشیم و نشست.
فردوسی.
کنم زنده در گور جائی که هست
مبادش نشیم و مبادش نشست.
فردوسی.
|| آشیانه مرغ. ( از برهان قاطع ). آشیانه مرغان ( ناظم الاطباء ). مخفف نشیمن باشد و اکثر به [ نشیمن ] مرغ و طیر اطلاق کنند. ( فرهنگ خطی ) :
بفرمود تاپس به هنگام خواب
برفتند سوی نشیم عقاب.
فردوسی.
نشیمی از او برکشیده بلند
که ناید ز کیوان بر او بر گزند.
فردوسی.
نشیم تو [ سیمرغ ] رخشنده گاه من است
دو پّر تو فرخ کلاه من است.
فردوسی.
نشیمش [ نشیم سیمرغ را ] چنین زیر بگذاشتی
به صد رنگ پیکرش بنگاشتی.
اسدی.

فرهنگ عمید

۱. [مخففِ نشیمن] = نشیمن
۲. آشیانۀ مرغ: چنین گفت سیمرغ با پور سام / که ای دیده رنج نشیم و کنام (فردوسی: ۱/۱۷۱ ).

پیشنهاد کاربران

نِشیم:دکتر کزازی در مورد واژه ی " نشیم" می نویسد : ( ( نشیم در پهلوی نشم nišem بوده است. این واژه به معنی نشیمنگاه و آشیانه و کاشانه است, ، در این زبان. در ریخت پساوندی نشمگ nišēmag نیز به کار می رفته است که ریخت پارسی آن نشیمه می توانست بود. ) )
( ( نشیمی از او بر کشیده، بلند
که ناید ز کیوان، بر او بر، گزند. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۳۹۱. )


کلمات دیگر: