مترادف مترسل : دبیر، منشی، نامه نویس، نامه نگار، نویسنده، رساله نویس
مترسل
مترادف مترسل : دبیر، منشی، نامه نویس، نامه نگار، نویسنده، رساله نویس
فارسی به انگلیسی
writer, author, penman, clerk
مترادف و متضاد
دبیر، منشی، نامهنویس، نامهنگار، نویسنده، رسالهنویس
فرهنگ فارسی
کسی که رساله بنویسد، نامه نویس، دبیر، منشی
( اسم ) ۱ - کسی که رساله نویسد . ۲ - دبیر منشی جمع : مترسلین .
( اسم ) ۱ - کسی که رساله نویسد . ۲ - دبیر منشی جمع : مترسلین .
فرهنگ معین
(مُ تَ رَ سِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) نویسنده ، دبیر.
لغت نامه دهخدا
مترسل. [ م ُ ت َ رَس ْ س ِ ] ( ع ص ) نامه فرستنده. ( آنندراج ) ( غیاث ) ( ناظم الاطباء ). || نامه نویسنده. ( ناظم الاطباء ). دبیر. نویسنده : فصلی در همان روز اتفاق بیاض افتاد در حسن معاشرت و آداب محاورت در لباسی که متکلمان را بکار آید و مترسلان را بلاغت بیفزاید. ( گلستان ، کلیات سعدی چ فروغی ص 8 ). و رجوع به ترسل شود. || هر آن که چیزی را به فراغت می کند. ( ناظم الاطباء ). آهسته و گرانبار. ( از منتهی الارب ).
فرهنگ عمید
دبیر، منشی.
کلمات دیگر: