کلمه جو
صفحه اصلی

کیلو


برابر پارسی : هزار

فارسی به انگلیسی

one thousand

عربی به فارسی

يک کيلوگرم معادل هزارگرم


مترادف و متضاد

kilo (اسم)
کیلو، یک کیلوگرم معادل هزار گرم

kilogram (اسم)
کیلو، کیلو گرم، هزار گرم

kilogramme (اسم)
کیلو، کیلو گرم، هزار گرم

فرهنگ فارسی

۱ - پیشوند یست در زبانهای اروپایی که تعیین میکند که واحدی هزار بار تکثیر شده : کیلو گرم کیلو متر کیلو وات . ۲ - ( اسم ) کیلو گرم ( در فرانسوی هم بهمین معنی بکار رود ) .

فرهنگ معین

[ فر. ] (اِ. ) به معنی هزار است و برای تعیین واحدهای دستگاه متری به کار می رود: کیلوگرم ، کیلومتر.

لغت نامه دهخدا

کیلو. [ ی َ ] ( اِ ) علف شیران و علف خرس را گویند، و آن میوه ای است صحرایی شبیه به سیب کوچک و آلوچه ، و عربان زعرور خوانندش. ( برهان ) ( از آنندراج ). زعرور. ( ناظم الاطباء ). کیَل. زالزالک. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کیَل شود.

کیلو. ( اِ ) کولاب و تالاب. ( فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ). استخر و تالاب را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). استخر. تالاب. آبگیر. ( فرهنگ فارسی معین ). || خندق و مغاک. ( ناظم الاطباء ). || آنجای از کنار رودخانه که مردمان در آنجابدن خود را می شویند و غسل می کنند. ( ناظم الاطباء ).

کیلو. [ ل ُ ] ( فرانسوی ، پیشوند ) پیشوندی است در زبانهای اروپایی که تعیین می کند که واحدی هزار بار تکثیر شده : کیلوگرم. کیلووات. || ( اِ ) کیلوگرم ( در فرانسوی هم به همین معنی به کار رود ). ( فرهنگ فارسی معین ).

کیلو. (اِ) کولاب و تالاب . (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا). استخر و تالاب را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). استخر. تالاب . آبگیر. (فرهنگ فارسی معین ). || خندق و مغاک . (ناظم الاطباء). || آنجای از کنار رودخانه که مردمان در آنجابدن خود را می شویند و غسل می کنند. (ناظم الاطباء).


کیلو. [ ل ُ ] (فرانسوی ، پیشوند) پیشوندی است در زبانهای اروپایی که تعیین می کند که واحدی هزار بار تکثیر شده : کیلوگرم . کیلووات . || (اِ) کیلوگرم (در فرانسوی هم به همین معنی به کار رود). (فرهنگ فارسی معین ).


کیلو. [ ی َ ] (اِ) علف شیران و علف خرس را گویند، و آن میوه ای است صحرایی شبیه به سیب کوچک و آلوچه ، و عربان زعرور خوانندش . (برهان ) (از آنندراج ). زعرور. (ناظم الاطباء). کیَل . زالزالک . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کیَل شود.


فرهنگ عمید

۱. واحد اندازه گیری وزن، برابر با هزارگرم، کیلوگرم.
۲. هزار (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): کیلوبایت، کیلومتر.

دانشنامه عمومی

کیلو یکی از پیشوندهای SI است که برابر است با ‎ ۱۰۳ که این عدد هزار نام دارد و علامت اختصاری آن در سیستم متریک K می باشد.
↑ The metric system was introduced in 1795 with several metric prefixes, of which, however, only six were adopted as SI prefixes by the 11th CGPM conference in 1960, whereas myria (104) as well as double and demi were not adopted. In 1873, micro and mega were recommended by the British Association for the Advancement of Science. The other dates relate to recognition by a resolution of the CGPM.

دانشنامه آزاد فارسی

کیلو (kilo)
پیشوندی به معنای هزار، با نماد K، کیلوگرم (kg) و کیلومتر (km) به معنای ۱۰۰۰گرم و ۱۰۰۰متر است. یک کیلو گرم جرم الگویی بین المللی، استوانه ای از آلیاژ پلاتین و ایریدیوم، است که در ادارۀ بین المللی اوزان و مقادیر شهر سِور فرانسه نگهداری می شود.


کلمات دیگر: