مترادف کناره جویی : اجتناب، احتراز، اعتزال، دوری، دوری گزینی، کناره گیری، گوشه گیری
کناره جویی
مترادف کناره جویی : اجتناب، احتراز، اعتزال، دوری، دوری گزینی، کناره گیری، گوشه گیری
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
اجتناب، احتراز، اعتزال، دوری، دوریگزینی، کنارهگیری، گوشهگیری
فرهنگ فارسی
دوری کردن اعتزال کناره گیری : در رفتار و طرز برخوردش نوعی اعتراض و کناره جویی غمز آلود دیده میشد که بنظر مرد نا خوش آیند و مکارانه آمد .
فرهنگ معین
( ~ . ) (حامص . ) گوشه نشینی ، از کار دست کشیدن .
لغت نامه دهخدا
کناره جویی. [ ک َ / ک ِ رَ / رِ ] ( حامص مرکب ) اعتزال. دوری کردن. انزوا گزیدن.
فرهنگ عمید
کناره گیری، دوری جستن.
کلمات دیگر: