کلمه جو
صفحه اصلی

ندوه


مترادف ندوه : انجمن، جمع، جمعیت، حزب، دسته، فرقه، گروه، لجنه

مترادف و متضاد

انجمن، جمع، جمعیت، حزب، دسته، فرقه، گروه، لجنه


فرهنگ فارسی

گروه، انجمن، کنکاش
( اسم ) گروه انجمن .
تری یا ترشدن

فرهنگ معین

(نَ دْ وَ ) [ ع . ندوة ] (اِ. ) گروه ، انجمن .

لغت نامه دهخدا

ندوة. [ ن َدْ وَ ] (ع اِ) انجمن . (دستوراللغة). گروه وانجمن روزانه . (منتهی الارب ). گروه . انجمن . (ناظم الاطباء) جماعت . (اقرب الموارد). || هر خانه ای که در آن گرد آمده انجمن کنند. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مجلس . جمعشدن گاه مردم . (فرهنگ خطی ). جای حدیث کردن . (فرهنگ خطی ). مجلس . مجمع. نادی . منتدی . ج ، اندیة. || یک مرة انجمن کردن مردم . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مشورة. (ترجمه ٔ طبری بلعمی ). مشاوره . (یادداشت مؤلف ).
- دارالندوة ؛ سرائی است به مکه بناکرده ٔ قصی بن کلاب ، سمیت به لانهم کانوا یندون فیها للمشاورة، أی یجتمعون . (منتهی الارب ). مشورت را ندوه خوانند و قصی هم به پهلوی مسجد مکه سرائی بخرید و آن را دارالندوه نام کرد. (ترجمه ٔطبری بلعمی ). و رجوع به دارالندوة شود.


ندوة. [ ن ُ دُوْ وَ ] (ع اِمص ) تری . (ناظم الاطباء). || (مص ) تر شدن . نداوة. (از المنجد). رجوع به نداوة شود.


ندوة.[ ن ُدْ وَ ] (ع اِ) آبشخور شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آب خوردن گاه شتر. (فرهنگ خطی ).



کلمات دیگر: