مترادف ندبه : تضرع، زاری، ضجه، فزع، گریه، لابه، مویه، ناله
برابر پارسی : گریه، مویه، ناله، زاری، شیون
mourning, lamentation
wail
جاي زخم يا سوختگي , اثر گناه , شکاف , اثر زخم داشتن , اثر زخم گذاشتن
تضرع، زاری، ضجه، فزع، گریه، لابه، مویه، ناله
ندبة. [ ن َ دَ ب َ ] (ع اِ) نَدْبَة. اثر زخم بر پوست باقی مانده . (از المنجد). واحد ندب . یک نشان جراحت که برپوست باقی باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به ندب شود.
ندبة. [ن َ ب َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث نَدْب . (اقرب الموارد). رجوع به نَدْب شود. || نشان جراحت که بر پوست باقی باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، نَدَب ، اَنداب ، نُدوب . || ندبة از هر خف و حافری ؛ که به یک حالت ثابت نماند.(از اقرب الموارد). از اسب و شتر و مانند آن آنچه بر یک حالت نپاید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). از اسب و اشتر و مانند آن ، که دارای سم یا سپل باشند، آنچه بر یک حالت نپاید. (ناظم الاطباء).
ندبة. [ ن ُ ب َ ] (ع اِ) شیون . (مهذب الاسماء). برشمردن محاسن میت . (از المنجد). گریه بر مرده و محاسن شماری او. (منتهی الارب ) (آنندراج ). گریه بر مرده و ذکر محاسن او. (ناظم الاطباء). || (ص ) فصیح . (اقرب الموارد). عربی ندبة؛ عربی زبان آور و فصیح . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
۱. گریه بر مرده و ذکر خوبیها و صفات نیکوی او.
۲. زاری و شیون.
〈 ندبه کردن: (مصدر لازم) زاری و شیون کردن.