کلمه جو
صفحه اصلی

کنسل


برابر پارسی : رها شده، دور ریخته، افکنده، افتاده

فرهنگ معین

(کَ س ) [ انگ . ] (اِ. ) لغو، فسخ .
(کُ سُ ) [ فر. ] (اِ. ) ۱ - پیش آمدگی بنا به داخل پیاده رو، تیری که یک سر آن درگیر و سر دیگر آن آزاد باشد. ۲ - میزی کم عرض در کنار دیوار و چسبیده به آن که معمولاً آیینه ای بر روی آن یا دیوار مقابل آن قرار دارد. ۳ - قسمتی از جلو داشبورد ماشین در فاصلة بین د

(کَ س ) [ انگ . ] (اِ.) لغو، فسخ .


(کُ سُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - پیش آمدگی بنا به داخل پیاده رو، تیری که یک سر آن درگیر و سر دیگر آن آزاد باشد. 2 - میزی کم عرض در کنار دیوار و چسبیده به آن که معمولاً آیینه ای بر روی آن یا دیوار مقابل آن قرار دارد. 3 - قسمتی از جلو داشبورد ماشین در فاصلة بین دو صندلی .


پیشنهاد کاربران

وازده_به هم خورد پارسی است بهتر است همتراز زبان پارسی باشد نه عربی

پس دادن، پاک کردن،
بلیت را پس داد، چند قلم جنس را از لیست پاک کرد،

فاتَره ⬅️ کنسل . فسخ
کرواز ⬅️فاتَریدن .
زمان اکنون ⬅️می فاتَرم. می فاتَری. میفاتَرد
گذشته ⬅️ فاتَریدم . فاتَریدی. فاتَدید.
نمونه در سهان زیر
من پیمان نامه خانه را فاتَریدم.
میخوام این دادوستد را بفاتَرم


کَنسِل - واژه ای انگلیسی ( cancel ) و در فارسی به این معنا کاربرد دارد:
حذف، نقض، باطل، رد، لغو، فسخ، به هم زدن!، وا دادن! -
به شمار نیامدن، حساب نکردن، نادیده گرفتن ( ندید گرفتن ) ، خط زدن، از قلم انداختن!
مثال: پرواز های امروزم را همشون رو "کنسل کن" >>> لغو کن
رابطه دوستم با من "کنسل شد" >>> به هم خورد
فعلاً این جنسو "کنسلش کن" >>> فعلاً این جنسو ندید بگیر

کنسل :وقفه ایجاد کردن در کاری

رد کردن ، کنار کشیدن از عملی یا کاری

رد - عدم انجام - انصراف - ناموافق

بی خیال، انصراف

پیهودن: باطل کردن، لغو کردن، کنسل کردن
پیهایش=لغو ، ابطال
ریشه پهلوی: pathutan و pathunitan : پیهودن و پیهونیدن

کنسل کردن = به هم زدن
کنسل شدن = به هم خوردن

پارسی را پاس بداریم : )


کلمات دیگر: