کلمه جو
صفحه اصلی

نخور


مترادف نخور : خسیس، لئیم، ممسک

متضاد نخور : مسرف

مترادف و متضاد

خسیس، لئیم، ممسک ≠ مسرف


فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) کسی که ازمال وپول خودبهره برنگیردخسیس لئیم .۲ - (اسم ) عدم اصابت یانخورندارد.ممکن نیست که بهدف اصابت نکند ( گلوله ): گلوله های تفنگ برتونخورندارد.
نافه که تا انگشت در بینی او نکنند شیر ندهد .

لغت نامه دهخدا

نخور. [ ن َ خوَرْ / خُرْ ] ( نف مرکب ) نخورنده. || ممسک. که مال خود از گلویش پائین نمیرود.

نخور. [ ن َ ] ( ع ص ) ناقه که تا انگشت در بینی او نکنند شیر ندهد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). آن [ از شتران ] که شیر نگذارد تا انگشت در بینی او نکنند. ( مهذب الاسماء ).

نخور. [ ن َ ] (ع ص ) ناقه که تا انگشت در بینی او نکنند شیر ندهد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). آن [ از شتران ] که شیر نگذارد تا انگشت در بینی او نکنند. (مهذب الاسماء).


نخور. [ ن َ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) نخورنده . || ممسک . که مال خود از گلویش پائین نمیرود.


گویش اصفهانی

تکیه ای: nexa
طاری: maxo
طامه ای: naxâ
طرقی: maxo
کشه ای: maxo
نطنزی: naxo



کلمات دیگر: