مترادف کناره گیر : عزلت نشین، گوشه گیر، معتزل، معتکف
کناره گیر
مترادف کناره گیر : عزلت نشین، گوشه گیر، معتزل، معتکف
فارسی به انگلیسی
who keeps aloof from society, stand - offish
aloof, retired, retiring, unapproachable, withdrawn
فارسی به عربی
بعید
مترادف و متضاد
کناره گیر
کناره گیر
سرد، کناره گیر
عزلتنشین، گوشهگیر، معتزل، معتکف
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - کناره جو ۲ - کشتیی که در بار انداز بارگیری کند .
فرهنگ معین
( ~ . ) (ص فا. ) عزلت گزیده .
لغت نامه دهخدا
کناره گیر. [ ک َ /ک ِ رَ / رِ ] ( نف مرکب ) معتزل. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).که دوری گزیند. که گوشه گیرد و دوری کند.
فرهنگ عمید
کسی که از مردم دوری گزیند و گوشه نشینی اختیار کند، کناره جو.
کلمات دیگر: