کلمه جو
صفحه اصلی

کنجکاوی


مترادف کنجکاوی : تتبع، تجسس، تدقیق، جست وجو، خرده بینی، دقت، مداقه

فارسی به انگلیسی

curiosity, inquisitiveness, wonderment

curiosity, inquisitiveness


مترادف و متضاد

pry (اسم)
دیلم، فضول، اهرم، فضولی، کنجکاوی

تتبع، تجسس، تدقیق، جستجو، خرده‌بینی، دقت، مداقه


فرهنگ فارسی

تفحص دقیق غوررسی .

لغت نامه دهخدا

کنجکاوی. [ ک ُ ] ( حامص مرکب ) تفحص و تلاش و دقت و غور و امعان. ( غیاث ) ( آنندراج ). تفحص دقیق. غوررسی. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

تفحص، غور، دقت.

دانشنامه عمومی

کنجکاوی ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
کنجکاوی (حس)، حسی که منجر به تحقیق، کشف و آموختن می شود
مریخ نورد کنجکاوی، دستگاهی که در سال 2012 توسط ناسا برای جستجوی مریخ بر سطح آن فرود آمد

واژه نامه بختیاریکا

تَه رُوی؛ کنج و رُنج؛ سُک و رک

پیشنهاد کاربران

استقرا

پرس وجو


پرسشگری

حس پرسشگری

جستجوگر

جستجو گر یا دنبال جواب سوال

جست وجو

حسی که فرد را به تحقیق و دانستن تشویق کند


کلمات دیگر: