مترادف کنا : عامل، فاعل، کنشگر، کننده
متضاد کنا : قابل، محل، منفعل
عامل، فاعل، کنشگر، کننده ≠ قابل، محل، منفعل
کنا. [ ک ِ ] (اِ) به لغت زند و پازند ماهی را گویند و به زبان عربی حوت خوانند. (برهان ) (آنندراج ). حوت . ماهی . (ناظم الاطباء). هزوارش «کنا» ، پهلوی «ورک » به معنی بره [ گوسفند ] است . اما هزوارش «کناره ، کانارش » ، کنارس ، پهلوی «ماهیک » (به معنی ماهی ) است . پس «کنا» در متن مصحف «کناره » است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
کنا. [ ک ُ / ک َ ] (اِ) زمین که به عربی ارض گویند. (برهان ) (آنندراج ). ارض و زمین . (ناظم الاطباء). زمین . (فرهنگ رشیدی ). || زمین مرز را نیز گفته اند. و آن زمینی باشد که کنارهای آن را بلند ساخته باشند که در میان آن زراعت کنند و چیزها بکارند. (برهان ) (آنندراج ). مرز باشد. (جهانگیری ). زمین که کناره های آن جهت کشت مرز بسته باشند. (ناظم الاطباء).
۱. زمین.
۲. مرز؛ کنار؛ کناره.
کننده؛ عامل؛ فاعل.
پایه درب قدیمی به جای لولا امروزی بکار میرفت
چوبی که پاشنه ی در روی آن قرار گیرد
کننده – انجام دهنده