کلمه جو
صفحه اصلی

کهنه کار


مترادف کهنه کار : باتجربه، باسابقه، مجرب

متضاد کهنه کار : تازه کار

فارسی به انگلیسی

confirmed, experienced, old, old hand, old-time, veteran, old-timer, past - master

veteran, confirmed, old hand, old, old-time, experienced, old-timer, chronic, inveterate, seasoned, (informal) old pro


confirmed, experienced, old, old hand, old-time, veteran


فارسی به عربی

قدیم

مترادف و متضاد

veteran (اسم)
کهنه سرباز، کهنه کار، سرباز پیر، سرباز سابقدار، کارازموده

old (صفت)
مسن، سالخورده، پیر، سالار، قدیمی، کهنه، باستانی، گذشته، پارینه، دیرینه، عتیق، سابق، فرسوده، سابقی، زر، کهن سال، کهنه کار، پیرانه

old-time (صفت)
قدیمی، کهنه کار

باتجربه، باسابقه، مجرب ≠ تازه‌کار


فرهنگ فارسی

۱ - قدیمی . ۲ - آزموده مجرب ماهر : اما زن و شوهر کهنه کار بزودی فهمیدند که باید در این میان نقش ظاهرا بیطرفانه ای بازی کنند .

دارای سابقه و تجربه‌ی طولانی


جملات نمونه

یک سیاستمدار کهنه کار

a veteran politician


کهنه کار بودن

to have much experience, to be an old hand (in some work), to be seasoned


فرهنگ معین

( ~ . ) (ص فا. ) آزموده ، هشیار.

لغت نامه دهخدا

کهنه کار. [ ک ُ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) آزموده. کارآزموده. مجرب. مقابل تازه کار. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || سخت گربز. گربز. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ عمید

کارآزموده، باتجربه، ماهر.

پیشنهاد کاربران

دیرینه

صاحب تجربه ، قابل


کلمات دیگر: