کلمه جو
صفحه اصلی

نحص


برابر پارسی : گجسته

فرهنگ فارسی

بن کوه و روی آن .

لغت نامه دهخدا

نحص. [ ن َ ] ( ع ص ) خر ماده نازاینده. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || ( مص ) ادا کردن حق کسی را.( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || نیک فربه گردیدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

نحص. [ن ُ ] ( ع اِ ) بن کوه ، و روی آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( مهذب الاسما ).
- اصحاب نحص الجبل ؛ قتلای احد. ( از منتهی الارب ). از قتلای روز احد. ( ناظم الاطباء ). حدیث : یالیتنی غودرت ُ مع اصحاب نحص الجبل. ( منتهی الارب ).

نحص . [ ن َ ] (ع ص ) خر ماده ٔ نازاینده . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). || (مص ) ادا کردن حق کسی را.(از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نیک فربه گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).


نحص . [ن ُ ] (ع اِ) بن کوه ، و روی آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسما).
- اصحاب نحص الجبل ؛ قتلای احد. (از منتهی الارب ). از قتلای روز احد. (ناظم الاطباء). حدیث : یالیتنی غودرت ُ مع اصحاب نحص الجبل . (منتهی الارب ).


فرهنگ فارسی ساره

گجسته



کلمات دیگر: