کلمه جو
صفحه اصلی

کنسل کردن


برابر پارسی : رها کردن، دور ریختن، انداختن، افکندن

فارسی به انگلیسی

cancel

دانشنامه عمومی

به هم زدن.


پیشنهاد کاربران

انصراف دادن، رها کردن، بی خیال چیزی شدن

فاتر کردن

فسخ

call off

پیهودن که بن حال آن می شوم پیهای که مانای آن:
۱:لغو کردن ابطال کردن کنسل کردن
۲:نزدیک به سوختن در اثر تابش نور یا گرمای آتش
آن را لغو کردم . آن را پیهودم
آن برنامه کنسل شده است . آن برنامه پیهوده شده


کلمات دیگر: