مترادف متسع : طولانی، دراز، فراخ، گشاد، وسیع، گسترده
متسع
مترادف متسع : طولانی، دراز، فراخ، گشاد، وسیع، گسترده
فارسی به انگلیسی
dilated
expansion
مترادف و متضاد
۱. طولانی، دراز
۲. فراخ، گشاد، وسیع، گسترده
طولانی، دراز
فراخ، گشاد، وسیع، گسترده
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - ( شعر ) مسمطی که هر بندش دارای نن مصراع باشد . ۲ - سطحی که نه ضلع متساوی آنرا احاطه کند . توضیح اگر اضلاع متساوی نباشند آنرا ذوتسعه اضلاع گویند .
آنچه بسازد عدد نه را
فرهنگ معین
(مُ تَ سِّ) [ ع . ] (ص .) 1 - مسمطی که هر بندش دارای نه مصراع باشد. 2 - سطحی که نه ضلع متساوی آن را احاطه کند.
(مُ تَ سِّ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - مسمطی که هر بندش دارای نه مصراع باشد. ۲ - سطحی که نه ضلع متساوی آن را احاطه کند.
(مُ تَّ س ) [ ع . ] (ص .) وسیع ، گشاد.
لغت نامه دهخدا
حق تعالی وحی کردش در زمان
مهلتش ده متسع، مهراس از آن.
متسع. [ م ُت ْ ت َ س َ ] ( ع ص ، اِ ) جای فراخ و گشاد و جزء فراختر و گشادتر. ( ناظم الاطباء ) || ( در اصطلاح هندسه ) در نزد مهندسین عبارت است از سطحی که محاط به نه ضلع متساوی باشد و اگر این اضلاع باهم برابر و مساوی نباشند آن سطح را نه ضلعی گویند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 168 ). || در علم جفر و نزد اهل تکسیر وفقی را گویند که بر هشتاد و یک خانه مشتمل باشد و آن را مربع نه در نه خوانند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 168 ). || در اصطلاحات شعری ، مسمطی را گویند که هر بندش دارای نه مصراع باشد. و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و مسمط شود.
متسع. [ م ُ س ِ ] ( ع ص ) آنچه بسازد عدد نه را. ( از ناظم الاطباء ). || کسی که خداوند شترانی باشد که نه روز یک نوبت آب خورند. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
متسع. [ م ُ س ِ ] (ع ص ) آنچه بسازد عدد نه را. (از ناظم الاطباء). || کسی که خداوند شترانی باشد که نه روز یک نوبت آب خورند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
متسع. [ م ُت ْ ت َ س َ ] (ع ص ، اِ) جای فراخ و گشاد و جزء فراختر و گشادتر. (ناظم الاطباء) || (در اصطلاح هندسه ) در نزد مهندسین عبارت است از سطحی که محاط به نه ضلع متساوی باشد و اگر این اضلاع باهم برابر و مساوی نباشند آن سطح را نه ضلعی گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 168). || در علم جفر و نزد اهل تکسیر وفقی را گویند که بر هشتاد و یک خانه مشتمل باشد و آن را مربع نه در نه خوانند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 168). || در اصطلاحات شعری ، مسمطی را گویند که هر بندش دارای نه مصراع باشد. و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و مسمط شود.
حق تعالی وحی کردش در زمان
مهلتش ده متسع، مهراس از آن .
مثنوی .
ملک ... فرمود تا مصارعت کنند مقامی متسع ترتیب کردند و ارکان دولت و اعیان حضرت و زورآوران اقالیم حاضر شدند. (گلستان ).