کلمه جو
صفحه اصلی

کوچنده


مترادف کوچنده : راحل، مهاجر

فارسی به انگلیسی

migrant


مترادف و متضاد

راحل، مهاجر


فرهنگ فارسی

رحلت کننده . مهاجرت کننده

لغت نامه دهخدا

کوچنده. [ چ َ دَ / دِ] ( نف ) رحلت کننده. مهاجرت کننده. کوچ کننده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به کوچیدن و کوچ شود.

دانشنامه آزاد فارسی

کوچنده nomad
(مشتق از واژة یونانی به معنی «پرسه زدن») شخصی که شیوة زندگی اش مستلزم حرکت آزادانه از محلی به محل دیگر است تا به مراتع یا منابع غذایی دسترسی داشته باشد. کوچندگان بر این باورند که زمین نباید به مالکیت درآید. آنان به دو گروه اصلی تقسیم می شوند: شبان ها و شکارچی ـ گردآورندگان خوراک. کسانی که از محلی به محل دیگر در حرکت اند و مهارت های خود را به فروش می رسانند یا به دادوستد می پردازند نیز کوچنده اند، مثل کولی ها. فرایندهای حصارکشی زمین ها و تباهی و کاهش منابع محیط و نیز فشارهای اجتماعی و اقتصادیِ نظام های اقتصاد پولی، هر دو گروه کوچندگان را تهدید می کند. نمونه های باقی ماندة کوچندگانِ شکارچی ـ گردآورندة خوراک عبارت اند: از بومیان استرالیا، بسیاری از اقوام سرخ پوست آمازون، و اقوام کونگ و سانِ بیابان کالاهاری در افریقای جنوبی.
31010200

واژه نامه بختیاریکا

گا به بار

پیشنهاد کاربران

راحل ، کوچ فرما ، کوچ کننده ، رحلت کننده



کلمات دیگر: