مترادف نشیط : بانشاط، خرم، خوشدل، خوشحال، شاد، شادمان، مسرور، مشعوف
متضاد نشیط : ناشاد
کاري , ساعي , فعال , حاضر بخدمت , داير , تنزل بردار , با ربح , معلوم , متعدي , مولد , کنش ور , کنش گر , بيرون از بستر , در جنبش , در حرکت , پرتکاپو , کارمايه اي , جدي , داراي انرژي
بانشاط، خرم، خوشدل، خوشحال، شاد، شادمان، مسرور، مشعوف ≠ ناشاد
نشیط. [ ن َ ] (اِخ ) نام مردی بنّا که در بصره برای زیاد ساختمانی بنا کرد و قبل از اتمام آن فرار کرد و به مرو رفت و هرگاه به زیاد می گفتند بنا راتمام ساز می گفت : حتی یرجعالنشیط من مرو [ باشد تا نشیط از مرو برگردد ] و نشیط هرگز بازنگشت و این جمله ضرب المثل شد. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ).
نشیط. [ ن َ ] (ع ص ) شادمان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بانشاط. (از المنجد) (از اقرب الموارد). ضد کسلان . ج ، نِشاط، نَشاطی ̍. || خداوند ستور شادمان ، یا مردی که اهلش شادمان باشند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). مردی که اهل و عیالش یا ستورانش سرخوش باشند. (از المنجد) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). منشط. (از متن اللغة). || ناشط. (متن اللغة). نعت از نشاط است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ناشط و نشاط شود.
از ریشه نشط و به معنای شادی است