مترادف متعرض شدن : خاطرنشان ساختن، متذکر شدن، یادآوری کردن، اعتراض کردن، انتقاد کردن، به نقدکشیدن، مزاحم شدن، پاپی شدن، ایجاد دردسر کردن
برابر پارسی : آزار رساندن، تاخت کردن، پرخاش کردن
molest
خاطرنشان ساختن، متذکر شدن، یادآوری کردن
اعتراض کردن
انتقاد کردن، به نقدکشیدن
مزاحم شدن، پاپی شدن، ایجاد دردسر کردن
۱. خاطرنشان ساختن، متذکر شدن، یادآوری کردن
۲. اعتراض کردن
۳. انتقاد کردن، به نقدکشیدن
۴. مزاحم شدن، پاپی شدن، ایجاد دردسر کردن