کلمه جو
صفحه اصلی

سبحانک

فرهنگ فارسی

( جمله ) منزه میشمارم ترا ( ای خدای ). سبحانک می گفتم آواز خر آمد دلم و رخج و مشوش شد . گفتم : سبحانک را معنی اینست که جمال تو را این عیب حدث نیست چنانک شاهدان عالم را سبحانک را این معنی می شود ....

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی سُبْحَانَکَ: از هر عیب و نقصی بری هستی - منزه هستی
معنی نُّونِ: ماهی (ذا النون یعنی صاحب ماهی ، که لقب حضرت یونس فرزند متی علی نبینا و علیهما السلام است که صاحب داستان ماهی است و از طرف پروردگار مبعوث بر اهل نینوی شد و ایشان را دعوت کرد ولی ایمان نیاوردند پس نفرینشان کرد و از خدا خواست تا عذابشان کند همین که نشا...
معنی ذَا ﭐلنُّونِ: لقب حضرت یونس علی نبینا و علیه السلام (کلمه نون به معنای ماهی است و ذا النون یعنی صاحب ماهی ، یونس پیغمبر فرزند متی علی نبینا و علیهما السلام است که صاحب داستان ماهی است و از طرف پروردگار مبعوث بر اهل نینوی شد و ایشان را دعوت کرد ولی ایمان نیاوردند پ...
معنی یُونُسَ: از پیامبران الهی علی نبینا و علیهم السلام (ذا النون یعنی صاحب ماهی ، یونس پیغمبر فرزند متی علی نبینا و علیهما السلام است که صاحب داستان ماهی است و از طرف پروردگار مبعوث بر اهل نینوی شد و ایشان را دعوت کرد ولی ایمان نیاوردند پس نفرینشان کرد و از خدا خ...
ریشه کلمه:
سبح (۹۲ بار)
ک (۱۴۷۸ بار)

تنزیه خدا از هر بدی و نالایق (مجمع) در نهایه گوید «اَصْلَ التَّسْبیحِ: اَلتَّنْزیهُ وَ التَّقْدیسُ وَ التَّبْرِئَهُ مِنَ النَّقائِصِ» در مفردات گوید «اَلتَّسْبیحُ تَنْزیهُ اللّهِ تَعالی» جوهری در صحاح گفته «اَلتَّسْبیحُ اَلتَّنْزیهُ». سبحان به قول طبرسی اسم مصدر و به قول راغب مصدر است مثل غفران و معنی آن تسبیح است و نصب آن چنانکه گفته‏اند برای مفعول مطلق بودنست. صحاح و قاموس و اقرب گفته است: معنی سبحان اللّه یعنی خدا را از بدی به طور کامل کنار می‏دانم «اُبَّرِءُ اللّهَ مِنَ السُّوءِ بَرأةً». سبحان اللّه و سبیحانک به تصریح اهل لغت گاهی برای تعجب آید مثل . . تسبیح در قرآن بنفسه منعدی شده مثل . و نیز باباء مثل . و ایضاً بالام نحو . چون «سبّح» در آیه اوّل متعدی بنفسه است می‏دانیم که در آیه دوّم باء برای تعدیه است زیرا با هم فرقی ندارد لذا باید آن را به معنی استعانت و ملابست نگرفت المیزان نیز احتمال تعدیه را داده است. * «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْاَعْلی» «فَسَبِّحْ بِاِسْمِ رَبَّکَ الْعَظیمِ» در این دو ایه همچنین در آیه 96 واقعه و 52 حاقّه. امر به تسبیح اسم پروردگار شده بر خلاف آیات دیگر که تسبیح ذات پروردگار است مثل ، . و آیات دیگر. گفته‏اند: مراد از اسم، مسمّی یعنی ذات حق تعالی است و گفته‏اند: مراد از ذکر اسم، تعظیم مسمّی است و نیز گفته‏اند مراد از اسم، ذکر است و گفته‏اند: تنزیه اسم تنزیه مسمّی است. نا گفته نماند مراد از تسبیح اسم قطعاً تسبیح مسمّی است و در ذکر اسم مسمّی چنان مجسّم است که اصلاً نوجّهی به اسم نیست آنگاه که یا اللّه و سبحان اللّه می‏گوئیم توجّه فقط به ذات پروردگار است و به الف و لام و هاء اللّه ابداً توجّهی نیست و تسبیح اسم جز تسبیح مسمّی چیز دیگر نمی‏شود باشد ولی تعلّق تسبیح بر اسم شاید جهت دیگری داشته باشد و ان اینکه همانطور که در حق تعالی از لحاظ معبودیّت و خالقیّت شریک قائل شده‏اند در اسماء نیز الحاد کرده‏اند چنانکه فرموده . الحاد و لحد به معنی میل است یعنی خدا را با نامهای نیکش بخوانید و از کسانیکه در نامهای خدا از حق و واقعیّت منحرف‏اند کنار شوید. الحاد در نام خدا آن است که نام خدا را به چیزهای دیگر نیبت دهیم مثلا بگوئیم خالق شرور اهریمن است و نسبت خلقت و اهلاک را به ماده و دهر بدهیم که می‏گفتند . و یا علم و قدرت و اراده و سایر صفات خدا را مثل علم و قدرت افراد بشر بدانیم. المیزان ذیل آیه 180 اعراف از معانی الاخبار نقل کرده که حضرت صادق علیه السلام در حدیثی فرمود: برای خدا شبه و مثل و عدل نیست اسماء حسنی برای خداست دیگری با آنهاخوانده نمی‏شود اسماء حسنی آن است که خدا در کتاب خود بیان داشته و فرموده «فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذینَ یُلْحِدُونَ فی اَسْمائِهِ» الحادشان از روی جهل است ملحد ندانسته کافر می‏شود گمان دارد که کار خوب می‏کند آن است قول خدا «وَ ما یُؤمِنُ اَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ اِلّاوَهُمْ مُشْرِکُونَ» آنها در نامهای خدا الحاد می‏کنند بدون علم، و نامهای خدا را در غیر موضع آن می‏گذارند. علی هذا مراد از آیات تسبیح اسم آن است همانطور که خدا را منزه میدانی اسماء خدا را نیز منزّه بدان و به کسی نسبت مده و یا مانند اوصاف دیگران مدان. نا گفته نماند: نگارنده به این مطلب از کلام بیضاوی و زمخشری که در ذیل آیه اوّل سوره اعلی گفته‏اند پی برده‏ام و آن را مفصّل کرده‏ام ولی آنها به آیه 180 سوره اعراف اشاره ننموده‏اند. تسبیح عامّه موجودات قرآن مجید صراحت دارد در اینکه همه موجودات عالم خدا را تسبیح می‏کند و حمد می‏گوید و نیز در تمام آنها شعور و درک و نوعی علم هست. . در این آیه سه مطلب بیان شده اول آنکه آسمانها و زمین و کسانیکه در آنهاست خدا را تسبیح می‏کنند ممکن است مراد از «مَنْ فیهِنَّ» اولوالعقل باشد که در این صورت شامل ملائکه و انسانها و جنّ است و شاید مراد از انسانها و جنّ است و شاید مراد از «مَنْ فیهِنَّ» همه جنبندگان باشد که «من» در غیر اولو العقل نیز به کار رفته است مثل . به کلمه «من» رجوع شود. دوّم آنکه: تسبیح در مرحله دوم تعمیم داده شده که فرموده: هیچ موجودی نیست مگر آنکه خدا را تسبیح و حمد می‏کند (در این قسمت حمد نیز بر تسبیح اضافه شده است. تسبیح در مقابل پاکی حق و حمد در مقابل نعمت او). سوم آنکه فرموده: لیکن شما تسبیح آنها را درک نمی‏کنید. این سخن حاکی از آن است که موجودات نوعی شعور و علم دارند و از روی شعور تسبیح می‏گویند و اگر فقط دلالت معلول بر علّت باشد ما انرا می‏دانیم دیگر نمی‏فرمود «وَلکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ» روشن‏تر از این جمله درباره علم و شعور آنها این آیه است ، فاعل «علم» کلمه «کل» است یعنی همه آنکه در آسمانها و زمین هست خود را دانسته‏اند و اگر بگوئیم فاعل «علم» خداست یعنی: خدا صلوة و تسبیح آنها را دانسته است این با جمله «وَاللّهُ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُونَ»منافی است مگر آنکه بگوئیم «وَاللّهُ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُونَ» راجع به علم خدا نسبت به اعمال بشر است و فاعل «علم» در آیه خداست. گر چه «کُلَّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ...» درباره همه موئجودات نیست ولی این جمله با جمله «وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ» روشن می‏کند که تسبیح و تحمید آنها ازروی شعور و علم است و لازم نیست علم در تمام موجودات مانند علم انسان باشد بلکه علم و شعور و فهم هر یک نیبت به خودش است. اگر نیلوفر را مثلاً در محلی بکاریم و در کنار آن چوبی نصب کنیم خواهیم دید که نیلوفر به جهتی که چوب نصب شده می‏رود تا خود را به آن بپیچد این هم علم و شعور نیلوفر است با زبان تکلم نمی‏کند ولی با عمل می‏فهماند که من نیز نسبت به خودم شعور و درک دارم. نظیر این دو آیه است آیات . که از تسبیح و حمد رعد سخن می‏گوید ، ، ، تغابن:1. این آیات بعضی از مصادیقآن است که آیه 44 اسراء به طور کلی گفته است. نحوه تسبیح موجودات تسبیح تنزیه کلامی و قولی است کلام و قول آن است که مطلب و مافی الضمیر را روشن کند اعمّ از آنکه با لفظ و زبان باشد یا طور دیگر مثلا در آیه . حتماً قول مورچه مثل سخن گفتن انسان نیست ولی به آن قول اطلاق شده و در کلام اعضاء بدن که روز قیامت با انسان می‏گویند . یعنی خدائی که هر چیز را گویا کرده است ما را گویا کرد. علی هذا «وَ اِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ اِلّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ - کُلُّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبیحَهُ»روشن می‏کند که آنها با زبان خود و از روی فهم و علم خدای خویش را تسبیح می‏کنند ما انسانها وقتیکه از وجود و احتیاج خود و دیگر موجودات می‏فهمیم خداوند از آلودگیها و فقر و احتیاج و از هر نالایق منزّه و مبرّا است می‏گوئیم: سبحان اللّه ربّنا. موجودات دیگر حتی ذرّات بدن ما نیز مثل مابه پاکی خداوند پی برده و با زبان خود پروردگار پاک را تسبیح و حمد می‏گویند. این تسبیح مثل سبحان اللّه گفتن نیست تا بگوئی: خدا می‏گوید . حال آنکه کفّار مطلقاً سبحان اللّه نمی‏گویند و خدا را نمی‏شناسند؟! بلکه ذرات ابدان وجود مؤمنان خدا را تسبیح می‏کند. و خلاصه تسبیح دو گونه است تسبیح کلی و عام که شامل تمام موجودات است بدون استثنا و تسبیح ناشی است و آن گفتن سبحان اللّه با زبان است که مخصوص مؤمنان می‏باشد اهل ایمان دارای دو نور و دو تسبیح اند بر خلاف کفّار که فقط یک تسبیح دارند. نا گفته نماند: چنانکه گفته شد تسبیح موجودات مثل دلالت معلول بر علت نیست زیرا که ما آن را می‏فهمیم ولی خدا فرماید «وَلکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ» بلی آنها از روی علت و معلول خدا را نشان می‏دهند و به او دلالت دارد و اوصاف خدا از قبیل علم و قدرت و غیره را روشن می‏کنند ولی این غیر از تسبیح آنهاست. ایضاً: روایات از طریق شیعه و اهل سنت در تسبیح موجودات مستفیض است قسمتی از آنها در تفسیر المیزان ج 13 ص 127 از تفسیر عیاشی و کافی و در منثور نقل شده است. درباره تسبیح کوهها که با داود همراهی می‏کردند . ظاهراً مراد تسبیح ظاهر و با صداست و از کوهها صدا می‏آمد که در «جبل» و «داود» گذشت.

پیشنهاد کاربران

یعنی : ستایش، بر شما باد

یعنی رهبر ، بزرگ



کلمات دیگر: