کلمه جو
صفحه اصلی

مهارش

فرهنگ فارسی

ابن المجلی از احفاد مهنا العقیلی امیر حدیثه بود به ادب معرفت داشت و شعر می گفت ٠

لغت نامه دهخدا

مهارش. [ م ُ رِ ] ( ع ص ) آنکه سگان یا مردمان را بر یکدیگر برمی انگیزاند. ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). برآغالاننده سگان را بر یکدیگر. ( از منتهی الارب ). || فرس مهارش العنان ؛ اسب سبک عنان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

مهارش. [ م ُ رِ ] ( اِخ ) ابن المجلی ( 420-499 هَ. ق./ 1029-1105 م. ). از احفاد مهنا العقیلی ، امیر حدیثه بود. به ادب معرفت داشت و شعر می گفت. با پسرعم خودقریش بن بدران در فتنه بساسیری در بغداد شرکت داشت.( از اعلام زرکلی ج 8 ص 254 ). و رجوع به بساسیری شود.

مهارش . [ م ُ رِ ] (اِخ ) ابن المجلی (420-499 هَ . ق ./ 1029-1105 م .). از احفاد مهنا العقیلی ، امیر حدیثه بود. به ادب معرفت داشت و شعر می گفت . با پسرعم خودقریش بن بدران در فتنه ٔ بساسیری در بغداد شرکت داشت .(از اعلام زرکلی ج 8 ص 254). و رجوع به بساسیری شود.


مهارش . [ م ُ رِ ] (ع ص ) آنکه سگان یا مردمان را بر یکدیگر برمی انگیزاند. (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). برآغالاننده سگان را بر یکدیگر. (از منتهی الارب ). || فرس مهارش العنان ؛ اسب سبک عنان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: