هجو کردن ٠ هجائ ٠ یکدیگر را هجا کردن
مهاجاه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( مهاجاة ) مهاجاة. [ م ُ ] ( ع مص ) هجو کردن. هجاء. ( از ناظم الاطباء ). یکدیگر را هجا کردن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). همدیگر را هجو کردن. هجا. ( آنندراج ). تهاجی. ( مجمل اللغه ). و رجوع به هجاء شود.
مهاجاة. [ م ُ ] (ع مص ) هجو کردن . هجاء. (از ناظم الاطباء). یکدیگر را هجا کردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). همدیگر را هجو کردن . هجا. (آنندراج ). تهاجی . (مجمل اللغه ). و رجوع به هجاء شود.
کلمات دیگر: