کلمه جو
صفحه اصلی

مهات

فرهنگ فارسی

این لفظ در لغت بمعنی گاو ماد. وحشی میباشد اما کلم. عبرانی که که به مهات ترجمه شده ٠

لغت نامه دهخدا

مهات. [ م َ ] ( اِ ) این لفظ در لغت به معنی گاو ماده وحشی میباشد اما کلمه عبرانی که به مهات ترجمه شده ، به احتمال قوی مقصود از حیوان معروفی باشد که در طور سینا و دشت عربستان یافت می شود که آن را قوچ گویند. ( از قاموس کتاب مقدس ). و رجوع به مهاة شود.

مهاة. [ م َ ] ( ع اِ ) آفتاب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( مهذب الاسماء ). || بلور. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). پاره ای از بلور. ( ناظم الاطباء ). || گاو وحشی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). ماده گاو وحشی. ( مهذب الاسماء ). || گوزن ماده. ( دهار ). گوزن. ( مهذب الاسماء ). ج ، مَها، مَهَوات ، مَهَیات. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). و رجوع به ابوعدس شود.

مهاة. [ م ُ ] ( ع اِ ) آب گشن در رحم ماده شتر. ج ، مهی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

مهات . [ م َ ] (اِ) این لفظ در لغت به معنی گاو ماده ٔ وحشی میباشد اما کلمه ٔ عبرانی که به مهات ترجمه شده ، به احتمال قوی مقصود از حیوان معروفی باشد که در طور سینا و دشت عربستان یافت می شود که آن را قوچ گویند. (از قاموس کتاب مقدس ). و رجوع به مهاة شود.



کلمات دیگر: