کلمه جو
صفحه اصلی

هیاط

فرهنگ فارسی

بانگ و فریاد کردن نزدیک گردیدن

لغت نامه دهخدا

هیاط. ( ع مص ) بانگ وفریاد کردن. مهایطة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || نزدیک گردیدن. || دور شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ضعیف و ناتوان شمردن. ( از اقرب الموارد ). هایط هیاطاً فلاناً؛ استضعفه. ( اقرب الموارد ). || ( اِمص ) اضطراب و رفت و آمد: هم فی هیاط و میاط؛ أی اضطراب و مجی و ذهاب. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) دیوار کشیدنی بلند گرداگرد شهر باشد. ( فرهنگ اسدی ).


کلمات دیگر: