کلمه جو
صفحه اصلی

انوف

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع انف بینیها دماغها.
کسی که ارتکاب کار های زشت را ناپسند دارد و به کار های زشت و ناشایست تن در ندهد ٠ یا زنی که ننگ دارد از چیز بی خیر ٠

لغت نامه دهخدا

انوف. [ اَ ] ( ع ص ، اِ ) کسی که ارتکاب کارهای پست را ناپسند دارد و بکارهای زشت و ناشایست تن درندهد. ( از اقرب الموارد ). || زنی که ننگ دارد از چیز بی خیر. ( ازاقرب الموارد ) ( آنندراج ). || زن خوشبوی بینی. ( مهذب الاسماء ). زن خوش نفس از بینی. ( آنندراج ).

انوف. [ اُ] ( ع اِ ) ج ِ انف. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). بینی. ( غیاث اللغات ). رجوع به انف شود.

انوف . [ اَ ] (ع ص ، اِ) کسی که ارتکاب کارهای پست را ناپسند دارد و بکارهای زشت و ناشایست تن درندهد. (از اقرب الموارد). || زنی که ننگ دارد از چیز بی خیر. (ازاقرب الموارد) (آنندراج ). || زن خوشبوی بینی . (مهذب الاسماء). زن خوش نفس از بینی . (آنندراج ).


انوف . [ اُ] (ع اِ) ج ِ انف . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بینی . (غیاث اللغات ). رجوع به انف شود.


فرهنگ عمید

= انف

انف#NAME?



کلمات دیگر: