( آکنده گوش ) آکنده گوش. [ ک َ دَ / دِ ] ( ص مرکب ) اصم . کر. مجازاً، اندرزناپذیر. که پند ننیوشد :
فراوان سخن باشد آکنده گوش
نصیحت نگیرد مگر در خموش.
سعدی.
پریشیده عقل و پراکنده هوش
ز قول نصیحتگر آکنده گوش.
سعدی.
بفریادتا برنداری خروش
سخن نشنود مرد آکنده گوش.
؟