ایاب
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
بازگشتن، برگشتن، باز آمدن ، بازگشت
(مصدر ) باز گشتن بر گشتن باز آمدن مقابل ذهاب . ۲ - ( اسم ) بازگشت . یا ایاب و ذهاب . آمد و شد شد و آمد رفت و آمد .
بازگشتن بوطن . بازگشتن
(مصدر ) باز گشتن بر گشتن باز آمدن مقابل ذهاب . ۲ - ( اسم ) بازگشت . یا ایاب و ذهاب . آمد و شد شد و آمد رفت و آمد .
بازگشتن بوطن . بازگشتن
فرهنگ معین
( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) برگشتن ، باز آمدن . ۲ - (اِمص . ) بازگشت .
لغت نامه دهخدا
ایاب. ( ع مص ) بازگشتن بوطن. ( آنندراج ). بازگشتن. ( المصادر زوزنی ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 23 ) ( منتهی الارب ) : ره سپرش را نه از ذهاب خبر است و نه از ایاب. ( ترجمه تاریخ یمینی ). || فروشدن آفتاب. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). فرو شدن. غروب. افول. ( از متن اللغة ). || ( اِ مص ) بازگشت و رجوع.( غیاث اللغات ). بازگشت. ( ناظم الاطباء ) :
هستم یقین بر آنکه اگر صاحب اجل
خواهد بر تو زود بود مر مرا ایاب.
نکردم و نکنم جز به صدر خواجه ایاب.
چونکه نبود ذکر ایابش چون بود.
طول سایه چیست پیش آفتاب.
ایاب. [ اَی ْ یا ] ( ع ص ) سقاء. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از متن اللغة ). و منه حدیث عکرمة: و کان طالوت ایاباً. ( منتهی الارب ).
هستم یقین بر آنکه اگر صاحب اجل
خواهد بر تو زود بود مر مرا ایاب.
مسعودسعد.
نبردم و نبرم جز به بزم شاه سجودنکردم و نکنم جز به صدر خواجه ایاب.
خاقانی.
چونکه گوهر نیست نامش چون بودچونکه نبود ذکر ایابش چون بود.
مثنوی.
در همش آرد چو سایه در ایاب طول سایه چیست پیش آفتاب.
مولوی.
ملازمان رکاب سعادت ایاب بازگشته. ( حبیب السیر ).ایاب. [ اَی ْ یا ] ( ع ص ) سقاء. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از متن اللغة ). و منه حدیث عکرمة: و کان طالوت ایاباً. ( منتهی الارب ).
ایاب . (ع مص ) بازگشتن بوطن . (آنندراج ). بازگشتن . (المصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 23) (منتهی الارب ) : ره سپرش را نه از ذهاب خبر است و نه از ایاب . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || فروشدن آفتاب . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فرو شدن . غروب . افول . (از متن اللغة). || (اِ مص ) بازگشت و رجوع .(غیاث اللغات ). بازگشت . (ناظم الاطباء) :
هستم یقین بر آنکه اگر صاحب اجل
خواهد بر تو زود بود مر مرا ایاب .
نبردم و نبرم جز به بزم شاه سجود
نکردم و نکنم جز به صدر خواجه ایاب .
چونکه گوهر نیست نامش چون بود
چونکه نبود ذکر ایابش چون بود.
در همش آرد چو سایه در ایاب
طول سایه چیست پیش آفتاب .
ملازمان رکاب سعادت ایاب بازگشته . (حبیب السیر).
هستم یقین بر آنکه اگر صاحب اجل
خواهد بر تو زود بود مر مرا ایاب .
مسعودسعد.
نبردم و نبرم جز به بزم شاه سجود
نکردم و نکنم جز به صدر خواجه ایاب .
خاقانی .
چونکه گوهر نیست نامش چون بود
چونکه نبود ذکر ایابش چون بود.
مثنوی .
در همش آرد چو سایه در ایاب
طول سایه چیست پیش آفتاب .
مولوی .
ملازمان رکاب سعادت ایاب بازگشته . (حبیب السیر).
ایاب . [ اَی ْ یا ] (ع ص ) سقاء. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از متن اللغة). و منه حدیث عکرمة: و کان طالوت ایاباً. (منتهی الارب ).
فرهنگ عمید
بازگشتن، برگشتن، بازآمدن، بازگشت.
کلمات دیگر: