کلمه جو
صفحه اصلی

هیب

فرهنگ فارسی

ترسان

لغت نامه دهخدا

هیب. ( اِ ) به لغت ژند و پاژند عاقبت کار را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ).

هیب. [ هََ ] ( ع مص ) ترسیدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

هیب. [ هََ ی ْ ی ِ ] ( ع ص ) ترسان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). بیمناک. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

هیب . (اِ) به لغت ژند و پاژند عاقبت کار را گویند. (برهان ) (آنندراج ).


هیب . [ هََ ] (ع مص ) ترسیدن کسی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).


هیب . [ هََ ی ْ ی ِ ] (ع ص ) ترسان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بیمناک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: