( اسم صفت ) کسی که کلاه بر سر گذارد مقابل معمم : [ گرچه از مکلا و مستفرنگ است و من آخوند شل و ولی بیش نیستم . ] ( سر و ته یک کرباس ۳۶: ۲ )
کرانه رود . یا جای به لب آب آمدن کشتی
کرانه رود . یا جای به لب آب آمدن کشتی
مکلأ. [ م ُک َل ْ ل َءْ ] (ع اِ) کرانه ٔ رود. || جای به لب آب آمدن کشتی . (صراح ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جای محفوظ از باد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مکلا. [ م ُ ک َل ْ لا ] (ص ) نعت مفعولی منحوت از کلاه فارسی . آنکه کلاه بر سر گذارد، نه عمامه . کلاه دار. کلاه پوشیده . مقابل معمم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). لغتی است مجعول که از کلاه فارسی بر وزن معمم و در مقابل آن ساخته شده است . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).