کلمه جو
صفحه اصلی

خشم


مترادف خشم : برآشفتگی، برافروختگی، تاو، تغیر، تندخویی، سخط، طیره، عصبانیت، عصبیت، غضب، غیظ، قهر

متضاد خشم : مهر

فارسی به انگلیسی

anger, exasperation, heat, huff, incensement, indignation, irateness, ire, mad, madness, provocation, rage, wrath, dander, temper, choler

anger, indignation


anger, exasperation, heat, huff, incensement, indignation, irateness, ire, mad, madness, provocation, rage, temper, wrath


فارسی به عربی

استیاء , تهیج , حرارة , غضب , مراهق , مزاج

مترادف و متضاد

برآشفتگی، برافروختگی، تاو، تغیر، تندخویی، سخط، طیره، عصبانیت، عصبیت، غضب، غیظ، قهر ≠ مهر


bate (اسم)
خشم، غضب، نگهداشتن

resentment (اسم)
رنجش، خشم، غیظ، خلم

irritation (اسم)
رنجش، ناراحتی، خشم، غضب، ازردگی، سوزش

temper (اسم)
خوی، طبع، خشم، حالت، خیم، مزاج، سرشت، طبیعت، خو، قلق

anger (اسم)
ستیز، خشم، عصبانیت، غضب، غیظ، براشفتگی، برافروختگی، خلم

rage (اسم)
الهام، دیوانگی، خشم، غضب، غیظ، تغیر، میل مفرط

wrath (اسم)
خشم، غضب، غیظ، قهر، اوقات تلخی زیاد

fury (اسم)
شدت، اشوب، خشم، غضب، غیظ، اضطراب، درنده خویی، هیجان شدید و تند، روح انتقام

indignation (اسم)
خشم، غیظ، خلم

ire (اسم)
خشم، عصبانیت، غضب، از جا در رفتگی

ramp (اسم)
خشم، پیچ، دست انداز، پلکان، سطح شیب دار، سکوب سراشیب، پلهء سراشیب

rampage (اسم)
خشم، داد و بیداد

tantrum (اسم)
خشم، غیظ، کج خلقی، اوقات تلخی، قهر

choler (اسم)
تندی، خشم، صفرا

furiosity (اسم)
خشم

furiousness (اسم)
خشم

furore (اسم)
خشم، اضطراب عمومی، هیجان و اضطراب مسری

teen (اسم)
تنفر، درد، رنج، خشم، اندوه، اسیب، غصه، سنین 13 الی 19 سالگی

heebie-jeebies (اسم)
خشم

فرهنگ فارسی

( اسم ) غضب قهر غیظ .
غضب

احساسی آمیخته به تنش و خصومت ناشی از آسیب واقعی یا خیالی ازسوی فردی دیگر یا احساس ناشی از ناکامی یا پی ‌بردن به بی‌عدالتی


فرهنگ معین

(خَ ) [ په . ] (اِ. ) غضب ، قهر.

لغت نامه دهخدا

خشم . [ خ َ ] (اِ) غضب . خِشم || غصه . انفعال . خِشم . (ناظم الاطباء). رجوع به خِشم شود.


خشم . [ خ َ ] (ع اِ) علت بوی گرفتگی بینی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب ).


خشم. [ خ َ ] ( ع مص ) شکستن خیشوم کسی. ( منتهی الارب ) ( ازتاج العروس ) ( از اقرب الموارد ) ( از لسان العرب ). || مست کردن شراب کس را. ( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).

خشم. [ خ َ ] ( ع اِ ) علت بوی گرفتگی بینی. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ) ( از لسان العرب ).

خشم. [ خ َ ] ( اِ ) غضب. خِشم || غصه. انفعال. خِشم. ( ناظم الاطباء ). رجوع به خِشم شود.

خشم. [ خ َ / خ ِ ] ( اِ ) غضب. ( ناظم الاطباء ). غیظ. قهر. سَخَط، مقابل خشنودی. ( یادداشت بخط مؤلف ). وُروت. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ) :
صورت خشمت ار ز هیبت خویش
ذره ای را بخاک بنماید
خاک دریا شود بسوزد آب
بفسرد آفتاب و بشجاید.
دقیقی
نهاده بکوت و ببهرام خشم
دو دیده پر از آب و دل پر ز خشم.
فردوسی.
که این خردکودک نداند سپاه
نه داد و نه خشم و نه تخت و کلاه.
فردوسی.
سپهدار چین کان سخنها شنید
شد از خشم رنگ رخش ناپدید
بدو گفت بشتاب و برکش سپاه
نگه کن که لشکر کجا شد ز راه.
فردوسی.
منم گفت بر تخت گردان سپهر
همم خشم و جنگ است هم داد ومهر.
فردوسی.
بپاسخ نگه داشتن گفت خشم
چو دانی که با تو بخوابند چشم.
فردوسی.
چون با یاران خشم کنی جان پدر
بر من ریزی تو خشم یاران دگر
دانی که منم زبونتر و عاجزتر
پالان بزنی چو بر نیایی با خر.
فرخی.
قدرتش بر خشم سخت خویش می بینم روان
مرد باید کو بخشم سخت خود قادر شود.
منوچهری.
شیر از درد و خشم یک جست کرد چنانکه بقفای پیل آمد. ( تاریخ بیهقی ). آنکس که خشم بر وی دست یابد بمنزلت شیر است. ( تاریخ بیهقی ). چون خشم افشین بر من فتاد سخت از جای بشد وزرد و سرخ شد. ( تاریخ بیهقی ). وی از خشم برآشفت و مردکی پرمنش و ژاژخای و باد گرفته بود. ( تاریخ بیهقی ).
که با خشم چشم ار برآغالدت
بیکدم هم ازدور بفتالدت.
اسدی.
بی باک و بدخویی که ندانی بگاه خشم
نه نوح را ز سام و نه مر سام را ز حام.
ناصرخسرو.
خشم یزدان برتو باد و برتراشیده تو باد.
آزر بتگر تویی لعنت چه بر آزر کنی.
ناصرخسرو ( ایوان چ دبیرسیاقی ص 433 ).

خشم . [ خ َ ] (ع مص ) شکستن خیشوم کسی . (منتهی الارب ) (ازتاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب ). || مست کردن شراب کس را. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).


خشم . [ خ َ / خ ِ ] (اِ) غضب . (ناظم الاطباء). غیظ. قهر. سَخَط، مقابل خشنودی . (یادداشت بخط مؤلف ). وُروت . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) :
صورت خشمت ار ز هیبت خویش
ذره ای را بخاک بنماید
خاک دریا شود بسوزد آب
بفسرد آفتاب و بشجاید.

دقیقی


نهاده بکوت و ببهرام خشم
دو دیده پر از آب و دل پر ز خشم .

فردوسی .


که این خردکودک نداند سپاه
نه داد و نه خشم و نه تخت و کلاه .

فردوسی .


سپهدار چین کان سخنها شنید
شد از خشم رنگ رخش ناپدید
بدو گفت بشتاب و برکش سپاه
نگه کن که لشکر کجا شد ز راه .

فردوسی .


منم گفت بر تخت گردان سپهر
همم خشم و جنگ است هم داد ومهر.

فردوسی .


بپاسخ نگه داشتن گفت خشم
چو دانی که با تو بخوابند چشم .

فردوسی .


چون با یاران خشم کنی جان پدر
بر من ریزی تو خشم یاران دگر
دانی که منم زبونتر و عاجزتر
پالان بزنی چو بر نیایی با خر.

فرخی .


قدرتش بر خشم سخت خویش می بینم روان
مرد باید کو بخشم سخت خود قادر شود.

منوچهری .


شیر از درد و خشم یک جست کرد چنانکه بقفای پیل آمد. (تاریخ بیهقی ). آنکس که خشم بر وی دست یابد بمنزلت شیر است . (تاریخ بیهقی ). چون خشم افشین بر من فتاد سخت از جای بشد وزرد و سرخ شد. (تاریخ بیهقی ). وی از خشم برآشفت و مردکی پرمنش و ژاژخای و باد گرفته بود. (تاریخ بیهقی ).
که با خشم چشم ار برآغالدت
بیکدم هم ازدور بفتالدت .

اسدی .


بی باک و بدخویی که ندانی بگاه خشم
نه نوح را ز سام و نه مر سام را ز حام .

ناصرخسرو.


خشم یزدان برتو باد و برتراشیده ٔ تو باد.
آزر بتگر تویی لعنت چه بر آزر کنی .

ناصرخسرو (ایوان چ دبیرسیاقی ص 433).


جز بخشنودی و خشم ایزد و پیغمبرش
من ندارم از کسی در دل نه خوف و نه رجا.

ناصرخسرو.


خشم را در دل مدارایرا که خشم
زیر دامن در بلا دارد زمین .

ناصرخسرو.


مگر روزی این پسر بعذری دیرتر بخدمت آمد و سلطان بی او تنگدل گشته بود چون او بیامد از سرخشم و عتاب گفت : هان و هان ! خویشتن را می شناس ! هیچ میدانی من ترا از کجا برگرفته ام و بکجا رسانیده . (نوروزنامه ).
تختش سپهر و در وی خلقش نجوم او
خشمش اثیر و تیر در وی شهاب او.

مسعودسعد.


خشم چون تیغ و حلم چون زره است
تو مهی زان گزین ز به که به است .

سنائی .


هیچ سائل بخشندی و بخشم
لا در ابروی او ندیده بچشم .

سنائی .


کند ار عاقلت بحق در خشم
به از آن کت ببندد ابله چشم .

سنائی .


هر که درگاه ملوک را لازم گیرد... و تیزی آتش خشم باب حلم بنشاند... هر آینه مراد خویش ... اورا استقبال واجب بیند. (کلیله و دمنه ). فروغ خشم درحرکات و سکنات او پیدا آمده بود. (کلیله و دمنه ). خشم کفشگر زیادت شد. (کلیله و دمنه ).
پیش کاید تف خشمش بطلب بوی رضاش
کز رضاش آب و گل بوالبشر آمیخته اند.

خاقانی .


نه پرویز پرداخت لنگر بری
چو از خشم بهرام بد کرد رای .

خاقانی .


چون دو نفح صور در خشم و رضاش
زهر وپازهر روان بینی بهم .

خاقانی .


گفت زین خشم خدا نبود امان
گفت ترک خشم خویش اندر زمان .

مولوی .


تیزخشم و خصم گیر و دزدران
نیک خو و باوفا و مهربان .

مولوی .


سنگ را گر گیرد از خشم تو است
چون تو دوری و ندارد بر تو دست .

مولوی .


خشم اشتر نیست با آن چوب او
پس ز مختاری شتر برده ست بو.

مولوی .


|| غصه . انفعال . خَشم . (ناظم الاطباء). || خشم نزد صوفیه ظهور صفات قهریه است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || قوه ٔ غضبیه و آن قوتی است که دفع ناملایم کند. رجوع به قوه ٔ غضبیه شود : در این تن سه قوه است یکی خرد... و جایگاهش سر... دیگر خشم جایگاهش دل و سه دیگر آرزو. (تاریخ بیهقی ). خشم لشکر این پادشاه (ناطقه ) است که بدیشان خللها را دریابد و ثغور را استوارکند. (تاریخ بیهقی ). اما عمل [ در علاج خشم ] آن است که بزبان بگوید اعوذ باﷲ من الشیطان الرجیم و سنت آن است که اگر بر پای بود بنشیند و اگر نشسته بود پهلو بر زمین نهد و اگر بدین ساکن نشود به آب سرد طهارت کند که رسول صلوات اﷲ علیه گفت خشم از آتش است به آب بنشانید. (کیمیای سعادت غزالی ).
خشم و شهوت جمال حیوان است
علم و حکمت کمال انسان است .

سنائی .


خشم و شهوت مرد را احول کند
ز استقامت روح را مبدل کند.

مولوی .


- به خشم ؛ در حال خشم . از روی خشم . خشمگین . عصبانی . غضبناک :
نشست از بر اسب کسری به خشم
بکس تا در کاخ نگشاد چشم .

فردوسی .


نشسته بصد خشم در کازه ای
گرفته به چنگ اندرون بازه ای .

خجسته .


چون افشین بنشست به خشم امیرالمؤمنین را گفت : خداوند دوش دست من برقاسم گشاده کرد امروز این پیغام درست نیست که او را نباید کشت . (تاریخ بیهقی ). به خشم واستخفاف گفت نبخشیدم و نبخشم که امیرالمؤمنین بمن داده است . (تاریخ بیهقی ). خواجه احمد به خشم در بوسهل نگریست . (تاریخ بیهقی ).
ایستاده به خشم بر در او.

حکاک .


- به خشم آمدن ؛ عصبانی شدن . غضبناک شدن .
- به خشم آوردن ؛ احناق . اِسخاط. عصبانی کردن . غضبناک کردن :
سخن چین کند تازه جنگ قدیم
به خشم آورد نیکمردسلیم .

سعدی .


اغضاب . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به همین کلمه درردیف خود شود.
- به خشم افتادن ؛ عصبانی شدن . غضبناک شدن .
- به خشم افکندن ؛ عصبانی کردن . غضبناک کردن . بغیظ آوردن .
- به خشم درآمدن ؛ عصبانی شدن . غضبناک شدن :
برون کند چو درآمد به خشم گشت زمان
ز قصر قیصر و از خوان خویشتن خان را.

ناصرخسرو.


- به خشم رفتن ؛ از روی غضبناکی رفتن . با حالت عصبانی رفتن . با غیظ رفتن . قهر کردن و رفتن .
- به خشم رفته ؛ قهر کرده . از روی عصبانی ترک کرده و رفته :
کاش آن به خشم رفته ٔ ما آشتی کنان
باز آمدی که دیده ٔ مشتاق بر در است .

سعدی .


به خشم رفته ٔ ما را که می برد پیغام
بیا که ما سپر انداختیم اگر جنگست .

سعدی .


مرحبا ای نسیم عنبربوی
خبری زان به خشم رفته بگوی .

سعدی .


- به خشم شدن ؛ عصبانی شدن . خشم آوردن . غضبناک شدن . عصبانی شدن :
از راستی به خشم شوی دانم
بر بام چشم سخت بود آژخ .

کسائی .


- خشم آمدن ؛ عصبانی شدن . غضبناک شدن . بغیظ آمدن :
سر فروبردم میان آبخور
از فرنج منش خشم آمد مگر.

رودکی .


خشمش آمد و هم آنگه گفت ویک
خواست کو را برکند از دیده کیک .

رودکی .


یوز را هر چند بهتر پروری
چون یکی خشم آورد کیفر بری .

رودکی .


رجوع به همین کلمه در ردیف خود شود.
- خشم آوردن ؛ عصبانی شدن . غضبناک شدن . بغیظ آمدن :
چو رحم آرد دلت بینم که آب از سنگ میزاید
چو خشم آرد لبت بینم که موم از انگبین خیزد.

خاقانی .


گر زخم زنی سنانت بوسم
ور خشم آری رضات جویم .

خاقانی .


رجوع به همین کلمه در ردیف خود شود.
- خشم برآوردن ؛ عصبانی شدن . غضبناک شدن :
ز اخترشناسان برآورد خشم
دلش پر ز درد و پر از آب چشم .

فردوسی .


- خشم به یکسو افکندن ؛ از حال عصبانیت خارج شدن . از غضب بیرون آمدن :
کار از این خوشتر است داد بده
خشم یکسو فکن بیار دلیل .

ناصرخسرو.


- خشم داشتن ؛ عصبانی بودن . غضب داشتن :
به امید تاج از پدر چشم داشت
پدر زین سخن بر پسر خشم داشت .

فردوسی .


- خشم فروخوردن ؛ کظم . کظم غیظ. (یادداشت بخط مؤلف ) :
همه رنجی بسر برم چو بکوی تو بگذرم
همه خشمی فروخورم چو ببینم رضای تو.

خاقانی .


رجوع به همین کلمه در ردیف خود شود.
- خشم کردن ؛ غضب کردن . غیظ کردن :
چون بخندد عدو ز گریه ٔمن
دل بخشمم کند که هان بشنو.

خاقانی .


لایق حال پادشاهان نیست خشم به باطل گرفتن و اگر بحق خشم گیردپا از اندازه ٔ انتقام بیرون ننهد. (مجالس سعدی ). رجوع به همین کلمه در ردیف خود شود.
- خشم گرفتن ؛ بخشم آمدن . غضب کردن . (یادداشت بخط مؤلف ) :
خشم گیری جنگ جویی چون بمانی از جواب
خشم یکسو نه سخن گستر که شهر آوار نیست .

ناصرخسرو.


تن گور تست خشم مگیر از حدیث من
زیرا که خشم گیر نباشد سخن پذیر.

ناصرخسرو.


پادشاه بر تو خشم گرفت و ترا می برند. (تاریخ بیهقی ). گفتند تو پادشاه بزرگی و بزرگتر از این خواهی شد اگر جوابی بحق بدهیم و خشم نگیری بگوئیم . (تاریخ بیهقی ). همیشه چشم نهاده بودی تا پادشاهی بزرگ و جبار بر چاکری خشم گرفتی . (تاریخ بیهقی ص 222).
- خشمگیر ؛ عصبانی . غضبناک :
تن گور تست خشم مگیر از حدیث من
زیرا که خشمگیر نباشد سخن پذیر.

ناصرخسرو.


- در خشم افکندن ؛ عصبانی کردن . غضبناک کردن .
- در خشم رفتن ؛ عصبانی شدن ، در خشم شدن .
- در خشم شدن ؛عصبانی شدن . خشم گرفتن : کسری چنان در خشم شد که هیچ وقت نشده بود. (تاریخ بیهقی ). من شتابزده در خشم شوم . (تاریخ بیهقی ). وقتی که مردم در خشم شود و سطوتی در او پیدا آید در آن ساعت بزرگ آفتی بر خرد وی مستولی شده باشد. (بهیقی ). خداوند... دستوری دهد ایشان را تا بی حشمت چونکه خداوند در خشم شود به افراط شفاعت کنند. (تاریخ بیهقی ). سلطان از این در خشم شد و او را بجنایت خرابی ولایت و ضعف حال رعیت مؤاخذه کرد... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). شیر در خشم شد. (کلیله و دمنه ). وکیل دریا... در خشم شد. (کلیله و دمنه ). او در خشم شده گفت بر زبان من خطا کجا رود. (کلیله و دمنه ).
- در خشم کسی افکندن ؛ مورد غضب کسی واقع کردن : لیکن تو از نزدیکان ... می اندیشی که اگر وقوف یابند ترا در خشم فلک افکنند. (کلیله و دمنه ). تمویه و تزویر آنها مرا در خشم او افکند. (کلیله و دمنه ).
رجوع به همین کلمه در ردیف خود شود.

فرهنگ عمید

عصبانیت، غضب، برآشفتگی.

دانشنامه عمومی

خشم یا عصبانیت وضعیتی روانی است که درگسترهٔ آزردگی اندک تا غضب شدید می گنجد. معلول های فیزیکی خشم شامل، تندشدن ضربان قلب، افزایش فشار خون و میزان آدرنالین در خون است. از دید عده ای، خشم بخشی از واکنش مغز به بیمناکی اش از درد است. هنگامی که شخص خودآگاهانه تصمیم به اقدام می گیرد تا بلافاصله رفتار تهدیدکنندهٔ نیروی بیرونی دیگری را متوقف کند، خشم احساس غالب (رفتاری، ذهنی و کالبدشناختی) در وی می شود.خشم را یکی از حالات طبیعی انسان ها می دانند که در واقع راهی است برای نجات دادن یا حفظ کردن فرد از یک نگرانی یا خطری که در حال وقوع است.نمودهای خارجی خشم را در حالات چهره و بدن، واکنش های کالبدشناختی و گاه رفتارهای تهاجمی در ملأ عام می توان یافت. مثلاً جانوران و انسان ها صدایشان را بالا می برند، می کوشند که بزرگ تر جلوه کنند، دندان هایشان را برهم می سایند و خیره می شوند. خشمْ الگویی رفتاری است که برای مواجهه با تعرض کنندگان بروز داده می شود تا از رفتار تهدیدکننده شان دست کشند.
خشم (فیلم ۱۹۶۳). خشم، یک فیلم مستند ایتالیایی به تهیه کنندگی گاستونه فرانتی است که نیمی از فیلم توسط پیر پائولو پازولینی و نیمی دیگر توسط جووانینو گوارسکی کارگردانی شده است.

خشم (فیلم ۱۹۸۰). خشم (به هندی: Aakrosh) فیلمی محصول سال ۱۹۸۰ و به کارگردانی گویند نیهالانی است. در این فیلم بازیگرانی همچون نصیرالدین شاه، اسمیتا پاتیل، آمریش پوری، اوم پوری، موهان آگاشه، نانا پالشیکار، ریما لاگو ایفای نقش کرده اند.

خشم (فیلم ۱۹۸۶). خشم (به انگلیسی: Slow Burn) (Slow Burn عبارتی به معنی خشم رو به افزایش است) فیلمی تلویزیونی، آمریکایی و درام است که سال ۱۹۸۶ ساخته شده است. کارگردان و نویسندهٔ آن «متیو چپمن» است که او داستان فیلم را از رمانی نوشتهٔ «آرتور لیونز» اقتباس کرده است. بازیگران فیلم اریک رابرتز، بورلی دی آنجلو، ریموند جی بری، جانی دپ، دنیس لیپسکامب، آن شدین، امیلی لانگستریت، هنری گیبسون و دن هدایا هستند.
Slow Burn در بانک اطلاعات اینترنتی فیلم ها (IMDb)
Slow Burn در وب گاه آل مووی
جرالد مک مورتی (بری)، جیکوب اسک (رابرتز)، را استخدام می کند تا همسر سابقش، لین و پسرش را در پالم اسپرینگز پیدا کند. جیکوب، لین و پسر نوجوانی را که ممکن است پسر مک مورتی باشد، پیدا می کند. او همچنین شبکه ای پیچیده را پیدا می کند که شروع به کشتن مردم کرده است. جیکوب تصمیم می گیرد که این راز را کشف کند و بفهمد که چه کسی و چرا مردم را می کشد. جانی دپ در این فیلم در نقش «دانی فلیشر»، پسر گمشدهٔ مک مورتی بازی کرده است. فیلم در پالم اسپرینگز فیلمبرداری شده است.

خشم (فیلم ۱۹۹۰). خشم (به هندی: Kroadh) فیلمی محصول سال ۱۹۹۰ و به کارگردانی شاشیلال کی.نایر است. در این فیلم بازیگرانی همچون سانجی دات، سانی دئول، آمریتا سینگ، سونام، انوپم کهیر، پارش راوال، آمیتاب باچان ایفای نقش کرده اند.
۲۳ مارس ۱۹۹۰ (۱۹۹۰-03-۲۳)

خشم (فیلم ۲۰۱۰). خشم (به هندی: Aakrosh) فیلمی محصول سال ۲۰۱۰ و به کارگردانی پریادارشان است. در این فیلم بازیگرانی همچون اجی دیوگن، آکشای کانا، بیپاشا باسو، پارش راوال، ریما سن ایفای نقش کرده اند.
۱۵ اکتبر ۲۰۱۰ (۲۰۱۰-10-۱۵)

خشم (فیلم ۲۰۱۴). خشم یا فیوری (به انگلیسی: Fury) فیلمی در ژانر جنگی است که اتفاقات آن در زمان جنگ جهانی دوم رخ می دهد؛ کارگردان و نویسنده این فیلم، دیوید آیر است. ستارگانی چون جیسون ایساکس، مایکل پنیا، لوگن لرمان، شایا لابوف، جان برنثال و برد پیت در این فیلم به ایفای نقش می پردازند.
بیل بلاک
جان لشر
الکس آت
ایتن اسمیت
این فیلم قرار بود در ۱۴ نوامبر ۲۰۱۴ اکران شود ولی تاریخ اکران آن به ۱۷ اکتبر ۲۰۱۴ تغییر یافت.
داستان فیلم در ماه های آخر جنگ جهانی دوم در آوریل ۱۹۴۵ واقع می شود. در شرایطی که متفقین آخرین ضربات خود را به European Theater (بخش اروپای جنگ جهانی) وارد می کنند، یک گروهبان آموزش دیده در لشکر دوم زرهی نیروی زمینی ایالات متحده آمریکا به نام واردَدی(پیت) فرماندهی یک تانک شِرمن مدلM4A2 به نام فیوری با پنج نفر افراد آن را برای یک مأموریت مرگبار در خط مقدم دشمن برعهده دارد. واردَدی و افرادش که تعدادشان کم است و گلوله هایشان هم تمام شده حالا با مشکلات زیادی برای زدن به قلب نازی ها روبرو هستند.

خشم (فیلم ۲۰۱۵). خشم (به هندی: Tevar) یا خشم به سبک هندی فیلمی است محصول سال ۲۰۱۵ و به کارگردانی آمیت راویندرنات است. در این فیلم بازیگرانی همچون آرجون کاپور، سوناکشی سینها، مانوج باجپایی، راج بابار، آسرانی، دیپیتی نوال ایفای نقش کرده اند.
۹ ژانویه ۲۰۱۵ (۲۰۱۵-01-۰۹)

خشم (فیلم ۲۰۱۶). خشم (انگلیسی: Indignation) فیلمی درام به تهیه کنندگی و کارگردانی جیمز شیمس است که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد. شیمس فیلمنامه این فیلم را بر اساس رمانی به همین نام اثر فیلیپ راث نوشت و اولین فیلم خود را بر اساس آن ساخت.
۲۴ ژانویه ۲۰۱۶ (۲۰۱۶-01-۲۴) (ساندنس)
۲۹ ژوئیه ۲۰۱۶ (۲۰۱۶-07-۲۹) (آمریکا)

خشم (فیلم اکشن ۲۰۱۴). خشم با نام اصلی توکارِف فیلم اکشن و جنایی، محصول کشور ایالات متحدهٔ آمریکا است. این فیلم به کارگردانی پاکو کابساس بوده و نیکولاس کیج در آن نقش آفرینی کرده است.
نیکلاس کیج
ریچل نیکولز
پیتر استرمر
دنی گلاور
مکس ریان
جود لورماند
پل و دوستش، کین، در زندگی ای سرتاسر جرم و جنایت زندگی می کنند. در یک شب، آنها جلوی یکی از گانگسترهای روسی را که در حال حمل پول برای رئیسش بود، گرفته و در کنار پول ها، چیز دیگری را به سرقت می برند: یک اسلحهٔ روسی به نام توکارف...
فیلمبرداری فیلم در ژوئن ۲۰۱۳ در منطقهٔ موبیل در ایالت آلاباما شروع شد.
توکارف در بانک اطلاعات اینترنتی فیلم ها

خشم (فیلم). خشم (به انگلیسی: Fury) فیلمی ۹۲ دقیقه ای به کارگردانی فریتس لانگ با بازی اسپنسر تریسی محصول کشور ایالات متحده آمریکا است.

فرهنگستان زبان و ادب

{anger} [روان شناسی] احساسی آمیخته به تنش و خصومت ناشی از آسیب واقعی یا خیالی ازسوی فردی دیگر یا احساس ناشی از ناکامی یا پی بردن به بی عدالتی

نقل قول ها

خشم یا عصبانیت وضعیتی روانی است که درگسترهٔ آزردگی اندک تا غضب شدید می گنجد.
• «خشنودی و خشمِ همگان از چیزی، همگان را در پیامدِ آن چیز شریک سازد، و کیفر یا پاداش آنچه بدان راضی شده اند به آنان بپردازند. چنان که ماده شتر ثمود را یک تن پی نمود، و خدا همهٔ آنان را عذاب فرمود. چرا که گردِ اعتراض نگردیدند و همگی آن کار را پسندیدند.» نهج البلاغه، خطبه، ۲۰۲ -> علی بن ابی طالب
• «و از خشم بپرهیز و خود را از آن برهان، که خشم سپاهی است بزرگ از سپاهیان شیطان.» نهج البلاغه، نامه، ۷۰ -> علی بن ابی طالب
• «توانایی نیست بر زمین افکندن؛ توانا و نیرومند اوست که خود را به هنگامِ خشم نگه دارد.» صحیح بخاری، کتاب ۷۹۳، ۱۳۵، صحیح مسلم برگرفته از نشرِ دارالمعرفه، ص ۱۱۸۹ -> محمد بن عبدالله
• «کسی که خشم خود را چیره نگردد، بر عقل خود چیره نیست.» تحف العقول -> جعفر صادق
• «خشم پاسخی طبیعی به موقعیت هایی است که احساس می کنیم تهدید شده ایم، باورداریم آسیب خواهیم دید یا به نحوی دیگران حقوق مان را ضایع خواهند کرد. خشم در موقعیت های دیگری که احساس می کنیم فردی از نزدیکان مان نیز در معرض تهدید یا آسیب است، به وجود خواهد آمد…» -> پاتریک ریلی و مایکل شاپشایر

خشم (فیلم ۲۰۱۴). خشم (فیلم ۲۰۱۴) در ژانر جنگی است که اتفاقات آن در زمان جنگ جهانی دوم رخ می دهد؛ کارگردان و نویسنده این فیلم، دیوید آیر است.

گویش اصفهانی

تکیه ای: xašm
طاری: xašm
طامه ای: xašm
طرقی: xašm
کشه ای: xašm
نطنزی: xašm


گویش مازنی

/Kheshm/ گردوی دراز و لاغر

گردوی دراز و لاغر


واژه نامه بختیاریکا

( خِشم ) ورم. خِشم کردن یعنی ورم کردن
خِرِّشم

جدول کلمات

قهر , غضب

پیشنهاد کاربران

طیف

ومد

یک هیجان طبیعی موجود در همه انسانها که اگر کنترل شود جنبه تکاملی دارد

طی

عصبانیت

استیزه

خشم را زیر آوردن: بر خشم خود مسلط شدن
( ( خشم را زیر آر در دنیا، که در چشمِ صفت
سگ بوَد آنجا کسی کاینجا نباشد سگ سوار ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص 341. )

خشم: در پهلوی خِشم xēšm بوده است.
( ( سر بخت بدخواه ، با خشم اوی
چو دینار خوارست ، بر چشم اوی. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 227. )


محله، آبادی کوچک که از یک خانواده باشند

خشم از ریشه خش میاد، نمونه های دیگر آن
خشم=خش ( خشن، زمخت، اخم ) م ( پسوند نامساز، نمونه های دیگرش زخم، اخم، شخم، تخم، مهم، لخم و. . . است )
خشن=خش ( خشم، خراش ) ن ( پسوند نامساز )
خشخش
خاشخاش=خشخاش
خراش
خشاب=خش ( خراش، خشم ) اب ( پسوند نامساز شدن، نمونه دیگرش گواب ( جواب ) ، نواب، جوراب، کباب، کتاب، دولاب، مهراب، مرداب، گوراب ( خراب ) ، سراب، تناب، نوشاب، شاداب، پرتاب، آسیاب، سیراب )
خشت=برا لبه های تیزش از ریشه خش بهریده اند
خشک
خَش

روشنگری: در زبان پارسی سداها مهم نیستند و میتوانند بگردنند
مانند: خَش، خِشخِش، خُشک و. . .

تشر، توپ و تشر

خشم ( Anger ) یا عصبانیت وضعیتی روانی است که درگسترهٔ آزردگی اندک تا غضب شدید می گنجد. معلول های فیزیکی خشم شامل تند شدن ضربان قلب و افزایش فشار خون و آدرنالین در خون است. از دید عده ای، خشم بخشی از واکنش مغز به بیمناکی اش از درد است. هنگامی که شخص خودآگاهانه تصمیم به اقدام می گیرد تا بلافاصله رفتار تهدید کنندهٔ نیروی بیرونی دیگری را متوقف کند، خشم احساس غالب ( رفتاری، ذهنی و کالبدشناختی ) در وی می شود. خشم را یکی از حالات طبیعی انسان ها می دانند که در واقع راهی است برای نجات دادن یا حفظ کردن فرد از یک نگرانی یا خطر که در حال وقوع است. نمودهای خارجی خشم را در حالات چهره و بدن، واکنش های کالبدشناختی و گاه رفتارهای تهاجمی در ملأ عام می توان یافت. مثلاً جانوران و انسان ها صدایشان را بالا می برند، می کوشند که بزرگ تر جلوه کنند، دندان هایشان را برهم می سایند و خیره می شوند. خشم، الگویی رفتاری است که برای مواجهه با تعرض کنندگان بروز داده می شود تا از رفتار تهدید کننده شان دست کشند و نوعی احساس است که همه به آن نیاز دارند.

⚠️ به خشم شدید غَضَب میگویند

در انگلیسی خشم چی میشه ؟
واژه های زیادی وجود داره. ولی به تحلیل مهم ترین هاشون میپردازیم.
Anger - Rage - Fury - Wrath - Indignation - Ire - Madness
پر کاربردترین هاشون Rage و Anger هستند

🌠 ANGER 🌠 خشم ( توضیحش همون بالایی هاست )
حالت روانی و احساسی قوی از ناراحتی و دلخوری و آزردگی به خاطر چیزی بد و نادرست. این کلمه خیلی General و کلی هست. از بقیه شون بیشتر اینطوری

🌠 IRE 🌠 خشم
این کلمه دقیقا مثل Anger هست و میتونه بجاش استفاده بشه. مستقیماً از لاتین گرفته شد. از کلمه ira گرفته شده که میشه خشم.

🌠 RAGE 🌠 خشم انفجاری و بسیار شدید ( غَضَب )
خشمی که باعث میشه دیگه نتونید منطقی و درست تصمیم بگیرید و در نهایت قاطی میکنید. Rage منجر میشه به رفتارها، کارها و واکنش هایی که وحشیانه و مخرب و آسیب رسان است و به بقیه آسیب جدی وارد می کند. Rage بزرگ و بزرگتر میشه

🌠 WRATH 🌠
انسان وقتی angry و عصبانی هست دوست داره اطرافیان یا مسبب خشم باهاش کنار بیاد، آرومش کنه و کاری کنه فراموش کنه اون اتفاق بد رو. ولی گاهی اوقات این اتفاق نمیفته. حتی گاهی کسی که شما رو اذیت و عصبانی کرده اخم و عصبانیت شمارو هم مسخره میکنه. بعد ازینکه عصبانی یا همون Angry هستید همچنان به اذیت کردن شما ادامه میده و انقدر به خشم ( Ire/Anger ) شما اضافه میشه تا در نهایت وارد مرحله Wrath میشید. حسی که ترکیب انتقام، تنبیه، آزردگی، دلخوری، کینه و عصبانیت بسیار شدیده. یعنی عصبانیتی هستش که با ایده ی انتقام ( Vengeance ) و گوشمالی و تنبیه ( Punishment ) همراه شده. مثلاً بچه همسایه یبار روزنامه ی شمارو میدزده. با این کار شما را عصبانی و خشمگین میکنه ( Anger/Ire/Irritation/Madness ) ولی فرض کنید که چندین بار دیگه هم این کار را انجام بده و حتی شیشه پنجره خونتون را هم بشکونه. در این موقعیت صد در صد به این فکر میکنید که یه کتک خیلی آبدار بهش بزنید و اگه شدید باشه حتی دهنش رو پر خون کنید یکبار. این شد Wrath. وقتی یکی اخم کنه و شما عصبانیت و مشکل اون رو هم مورد تمسخر و بازی قرار بدی باید منتظر Wrath از طرف مقابل باشی //// یه معنیش هم که یه ذره متفاوته میشه خشمی که به دلیل احمق فرض شدن، بی توجهی، مورد تمسخر و تبعیض واقع شدن، نافرمانی و اشتباه بزرگ برانگیخته میشه. که این تعریف تعریف کلمه پایینی هم هست 👇

🌠 INDIGNATION 🌠
خشم و آزردگی ناشی از بی انصافی و غیرعقلانی بودن چیزی یا یک موقعیت و شرایطی ( در تعریف این کلمه حرفی از انتقام برده نشده )

🌠 FURY 🌠
خشمی بسیار وحشیانه و شدید و درنده ( طوریکه فرد چشماش قرمز میشه و حالت گرگینه پیدا میکنه ) . نسخه وحشیانه تر Rage ولی نه شدیدتر ( میتونه باشه ولی توضیح دیکشنری فقط به وحشیانه بودن این خشم دلالت داره نه شدتش )

🌠 OUTRAGE 🌠
این خیلی شبیه indignation میمونه ولی شدیدتر. خشم و حس تکان دهنده ی ناگهانی بصورت شوک. ناراحتی سنگین بخاطر اتفاق افتادن چیزی بد، دردناک و غیراخلاقی

🌠 MADNESS 🌠
همون anger هست ولی فقط در آمریکا و نه در انگلستان. اصالت این کلمه ربطی به ناراحت بودن نداره. این کلمه هم معناست با insanity و craziness. ولی در آمریکا Mad یعنی very angry یا خیلی عصبانی


جمع بندی مهمترین کلمات به زبان ساده و خیلی خلاصه :
🔴 Anger : میشه خشم و یک واژه کلی هست. یک حس قوی که از ناخشنودی، نارضایتی ، رنجش ، ناراحتی به وجود میاد و اشاره داره به سطوح مختلفی از احساسات که ممکنه نشون داده بشه یا نشه

🔴 Rage : خشمی که از کنترل خارجه چون واقعاً مشکل جدیه

🔴 Fury : خشمی بسیار وحشیانه و شدید و درنده ( طوریکه فرد چشماش قرمز میشه و حالت گرگینه پیدا میکنه )

🔴 Wrath : خشمی که سلسله مراتب داره. مدتی تقریبا زیاد با شما همراه بوده و خشمتون هم به بازی گرفته شده. به حسی گفته میشه که دوست دارید از کسی یا چیزی انتقام بگیرید.


کلمات دیگر: