کلمه جو
صفحه اصلی

رستوران


مترادف رستوران : بار، غذاخوری، کاباره، کافه، مطعم، مهمانخانه

فارسی به انگلیسی

restaurant, snack bar, tearoom, chophouse, eatery

restaurant


chophouse, restaurant, snack bar, tearoom


فارسی به عربی

صالة , صالون , مطعم , مقصف , مقهی

مترادف و متضاد

tavern (اسم)
میخانه، رستوران

restaurant (اسم)
بار، میخانه، رستوران، کافه

saloon (اسم)
تالار، سالن مشروب فروشی، رستوران، مشروبفروشی

buffet (اسم)
ضربت، ضرب، سیلی، بوفه، رستوران، قفسه جای ظرف، اشکاف، کافه، مشت

cafe (اسم)
رستوران، کافه

coffee shop (اسم)
رستوران، قهوه خانه

teashop (اسم)
رستوران، قهوه خانه

eating house (اسم)
رستوران

بار، غذاخوری، کاباره، کافه، مطعم، مهمانخانه


فرهنگ فارسی

مهمانخانه، جایی که در آن انواع غذاهارادرست کنند
( اسم ) جایی که در آن غذا و مشروب نوشند

← غذاخوری


فرهنگ معین

(رِ ) [ فر. ] (اِ. ) جایی که در آن غذا می خورند، غذاخوری (فره ).

لغت نامه دهخدا

رستوران. [ رِ ت ُ / تو ] ( فرانسوی ، اِ ) جایی که در آن غذا خورند و مشروب نوشند. ( فرهنگ فارسی معین ). مهمانخانه و قهوه خانه ، این لفظ رستوران فرانسوی است. ( از فرهنگ نظام ).

فرهنگ عمید

جایی که در آن انواع نوشابه و اغذیه به فروش می رسد و مشتریان می توانند غذا را در همان جا مصرف کنند.

دانشنامه عمومی

خوراک خوری، ناهارخوری.


جایی که در آن انواع غذا و نوشیدنی تهیه و طبخ و خورده گردد.


خورکده.


غذاخوری یا رستوران (برگرفته از واژهٔ فرانسوی و انگلیسی Restaurant) نوعی بنگاه (مؤسسه) است که در آن خوراک و نوشیدنی ارائه و در همان جا صرف می شود. مطلوبیت خوراک ارائه شده، چیدمان مناسب و پاکی و تمیزی و… می تواند در کیفیت رستوران و شهرت آن نقش به سزایی داشته باشد. گاه ممکن است که غذاخوری ها، بخشی از یک واحد بازرگانی و جهانگردی بزرگ تر باشند، مانند فروشگاه ها و مهمانخانه ها.
سفره خانه
فست فود
طباخی
صحن غذا
اتاق ناهارخوری
غذاخوری ها از دیدگاه نوع مشتریان، بهای خوراک ها و کیفیت خدمات ارائه شده، اغلب به دو دسته بخش می شوند، دستهٔ نخست، غذاخوری های بی تکلف و ارزان قیمت اند که بیشتر مشتریانشان از باشندگان همان محل هستند یا در همان محدوده کار می کنند. در این گونه غذاخوری ها، میهمانان مقید به رعایت آداب و رسوم ویژه ای نیستند و بیشتر با لباس های معمولی و غیررسمی در غذاخوری حاضر می شوند. دستهٔ دوم غذاخوری های گران قیمت هستند. در این گونه غذاخوری ها، بهای خوراک ها و خدمات بالاست و بسته به عرف و فرهنگ جوامع گوناگون، میهمانان با پوشاک رسمی یا نیمه رسمی حضور می یابند.
ارایهٔ غذا در رستوران با همکاری همهٔ کارمندان رستوران انجام می شود. چینش ادوات غذاخوری، ارایهٔ منو و دریافت سفارش از میهمانان و ارایهٔ غذا به ایشان، تحویل صورت حساب، دریافت وجه و در پایان مرتب ساختن و پیراستن میز از وظایف پادوهاست. پخت غذا نیز از وظایف آشپزها به شمار می آید.
غذاخوری خویش یار یا سلف سرویس گونه ای از غذاخوری است که در آن خود میهمانان از خویشتن پذیرایی می کنند.∗
رستوران (فیلم ۱۹۹۸). «رستوران» (انگلیسی: Restaurant (1998 film)) یک فیلم به کارگردانی اریک بروس است که در سال ۱۹۹۸ منتشر شد.
آدرین برودی
الیز نئال
لارین هیل
دیوید مسکو
سیمون بیکر
کاترین کلنر
جسی ال مارتین
جنیوا کار

رستوران (فیلم ۲۰۰۶). «رستوران» (انگلیسی: Restaurant (2006 film)) یک فیلم است.

فرهنگستان زبان و ادب

[گردشگری و جهانگردی] ← غذاخوری

پیشنهاد کاربران

خوراک خوری

نک. خوردی پزی. غذاخوری، خوراک خوری، ناهارخوری، خوراک پزی

محلی که در آن غذهای مختلفی مانند کباب وجوجه می خوریم


رستوران همون رستورانه معنی های دیگه نمیشه روش گذاشت این واژه کلا غربی ها و اگه بخوایم پارسی شو بگیم غذا خوری میشه

خوراکِستان

خورشکده

کلمه غذا ، واژه عربیه و اصلا فارسی نیست.
کلمه خوراک جایگزین بهتریه.
" خوراک کده " شاید واژه بدی نباشه ولی یه کم سنگینه .

رستوران
ناهارخوران، ناهارکده، ناهارسرا
لِذخوران ( لَذیذخوران:لَذیذ ریشه پارسی دارد و با لَزِج و لیز همریشه است به این مینه که خوراک خوشمزه خوراکی است که چرب و نرم و آبدار و لیز و لزج است )
رِزخوران ( رِزق/رِزغ خور آن:پسوند مکان )
چاشتخانه، چاشتسرا، چاشتگاه، چاشتکده
آشخانه، آشسرا، آشگاه، آشکده
پَزِشگاه، پَزکَده
خورشگاه، خورشکده، خورشسرا
شامخانه، شامسرا، شامکده
سفره خانه
بازسُتُرگان:رِستوران:جایی برای تجدید قوا
رِ:باز، ستور:سترگ، قُوَت، - آن:جا، مکان

اینجا ما میتونیم خوراک رو تغیراتی بدیم تا بشه معادل رستوران خوب خوراک رو الفش رو برمیداریم میشه خورک و به جای خ برای اسان شدن ع میزاریم و میشه عورک

ما میتونیم برای ساختن کلمه ای معادل رستوران خود خوراک رو تا حدی تغیر بدهیم خ خوراک رو برمیداریم و به جای ع میزاریم و پشت ع هم یه میم میزاریم و اخر کلمه کنار حرف ک یه واو میزاریم و در نتیجه میشه مُعورک

یکی از کارهایی که در زبان فارسی برای جمع زدن میشه استفاده کرد اخر کلمه الف، نون میزاریم مثلا باهوش ا ن= باهوشان پس ما چون در رستوران کلی خوراک هست میتونیم بگیم:
" خوراکان"

در ایران من "خوراک سرا" را برخی جاها دیده ام، دست کم در نوشتار بکار می رود. واژه "خوردنگاه" نیز در فارسی شاهنامه ای وجود دارد.

خوراک کده بهترین واژه است

خوراک خوری . خوراک کده . مهمونخانه . سفره خونه .


کلمات دیگر: