مترادف زندانی : اسیر، بازداشت، بندی، توقیف، حبس، دربند، شهربند، گرفتار، محبوس
زندانی
مترادف زندانی : اسیر، بازداشت، بندی، توقیف، حبس، دربند، شهربند، گرفتار، محبوس
فارسی به انگلیسی
prisoner
captive, convict, inmate, pent, prisoner
فارسی به عربی
سجین
مترادف و متضاد
اسیر، زندانی
محکوم، محبوس، جنایت کار، زندانی
مقیم، دسیسه کار، زندانی
ساکن، اهل بیت، اهل، زندانی
اسیر، بازداشت، بندی، توقیف، حبس، دربند، شهربند، گرفتار، محبوس
فرهنگ فارسی
( صفت ) کسی که در محبس باشد آنکه در زندان و از آزادی محروم است .
فرهنگ معین
( ~. ) (ص نسب . ) کسی که در محبس باشد.
فرهنگ عمید
کسی که در زندان به سر می برد، محبوس.
دانشنامه عمومی
زندانی (فیلم ۱۹۵۵). زندانی (انگلیسی: The Prisoner) فیلمی بریتانیایی به کارگردانی پیتر گلنویل است که در سال ۱۹۵۵ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به الک گینس، جک هاوکینز، پرسی هربرت و ویلفرد لاوسون اشاره کرد.
۱۹۵۵ (۱۹۵۵)
۱۹۵۵ (۱۹۵۵)
wiki: زندانی (فیلم ۱۹۵۵)
واژه نامه بختیاریکا
اُرُک
بندال ( بند دار ) ؛ بندار؛ به چنج؛ دَر بُن بستِه؛ پا بَست
بندال ( بند دار ) ؛ بندار؛ به چنج؛ دَر بُن بستِه؛ پا بَست
پیشنهاد کاربران
کُند و زنجیر = گوی فلزی که به پای زندانی ها می بستند
محبوس
زندانی محبوس
زندانی در ترکی می شود "دوستاق" ( دوستاغ )
من تویوق تک ، اؤز نینیمده"دوستاغام " ایللر بویو // بیر خوروز یوللا تاپام من بلکی بو نین دن نجات
من مانند مرغی ، سالهاست که در لانه خود زندانیم //خروسی بفرست تا بلکه از این لانه مرغ نجات پیدا کنم
( شهریار ، گزیدهٔ اشعار ترکی ، انس و جن )
من تویوق تک ، اؤز نینیمده"دوستاغام " ایللر بویو // بیر خوروز یوللا تاپام من بلکی بو نین دن نجات
من مانند مرغی ، سالهاست که در لانه خود زندانیم //خروسی بفرست تا بلکه از این لانه مرغ نجات پیدا کنم
( شهریار ، گزیدهٔ اشعار ترکی ، انس و جن )
اسیر، بازداشت، بندی، توقیف، حبس، دربند، شهربند، گرفتار، محبوس، سجین
کهن سلسله . [ ک ُ هََ /هَُ س ِ س ِ ل َ / ل ِ ] ( ص مرکب ) زندانی کهنه . ( آنندراج ) . آنکه مدتی دراز به زنجیر بسته باشد : بهر ضبط من مجنون که کهن سلسله ام فتنه از گیسوی او سلسله خواه است امشب . محتشم کاشانی ( از آنندراج ) .
اسیر . . . . گرفتار . . . . . . حبس . . . دربند . . . . .
کلمات دیگر: