کلمه جو
صفحه اصلی

زور زدن

فارسی به انگلیسی

exert, to exert force

to exert force


exert


فارسی به عربی

اجهاد

مترادف و متضاد

strain (فعل)
کج کردن، خسته کردن، صاف کردن، پالودن، پیچ دادن، سفت کشیدن، مشمئز شدن، کش دادن، زور زدن، زودبکار بردن، زیاد کشیدن، کوشش زیاد کردن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) بکار بردن زور و نیرو فعالیت کردن .

فرهنگ معین

(زَ دَ ) (مص ل . ) (عا. ) نهایت تلاش خود را کردن .

لغت نامه دهخدا

زور زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) بکار بردن زور و نیرو. فعالیت کردن. ( فرهنگ فارسی معین ).


کلمات دیگر: