خط انداختن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
اخدود , فتحة
مترادف و متضاد
تن در دادن، شیار دار کردن، خط انداختن
ایجاد کردن، اندیشیدن، تخم گذاشتن، خط انداختن، هاشور زدن، روی تخم نشستن، تخم دادن، جوجه بیرون امدن
شیار دار کردن، خط انداختن، مست شهوت شدن، فحل شدن، گشن امدن، شور پیدا کردن
کلمات دیگر: