کلمه جو
صفحه اصلی

زنده ماندن

فارسی به انگلیسی

live, persist, survive

فارسی به عربی

ابق

مترادف و متضاد

survive (فعل)
گذراندن، بیشتر زنده بودن از، زنده ماندن، باقی بودن، طی کردن برزیستن

لغت نامه دهخدا

زنده ماندن. [ زِ دَ / دِ دَ ] ( مص مرکب ) حیات داشتن. نمردن :
اگر زنده ماند همی یزدگرد
ز هر سو بدو لشکر آیند گرد.
فردوسی.
تو گفتی سخن پاش و پاسخ شنو
اگر بشنوی زنده مانی برو.
فردوسی.
من پادشاهی چون محمود را مخالفت کردم و جواب دادم که کار من نیست تا مرد زنده بماند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 371 ).
بدو گفت کای پشت بخت تو گوز
کسی از شما زنده مانده ست نوز؟
اسدی.
مردم اگر زآب مرده زنده بماندی
خلق نمردی هگرز بر لب جیحون.
ناصرخسرو.
مرا همی به ثنای تو زنده ماند تن
که تا زید تن من بی ثنای تو مزیاد.
مسعودسعد.
که دانستم ار زنده آن برهمن
بماند کند سعی در خون من.
سعدی ( بوستان ).
من اهل دوزخم ار بی تو زنده خواهم ماند
که در بهشت نیارد خدای غمگینم.
سعدی.
- زنده ماندن نام ؛ باقی ماندن آن. جاویدان شدن نام. خوشنام بودن. نیکنام گردیدن :
نام سیف الدوله بدان زنده مانده است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 391 ).
|| زنده گذاشتن. نکشتن :
به هنگام من باژ گیرد ززال
چرازنده مانم بدین برز و یال.
فردوسی.
اگر زنده اش مانی آن بی هنر
نخواهد ترا زندگانی دگر.
سعدی ( بوستان ).

دانشنامه عمومی

«زنده ماندن» تک آهنگی از گروه موسیقی موسیقی راک بی جیز است.
این تک آهنگ در چارت های استرالیا، اسکاتلند، در رتبه اول و در چارت های، والونیا، فنلاند، سوئد، فرانسه، بریتانیا، اتریش، فلاندرز، بریتانیا، سوئیس، نیوزلند، نروژ، جزو ده ترانه اول قرار گرفت.

پیشنهاد کاربران

live

Survive


کلمات دیگر: