کلمه جو
صفحه اصلی

زنجیر کردن

فارسی به انگلیسی

chain, enchain, to put chains

to chain, to enchain


chain, enchain


فارسی به عربی

غل

مترادف و متضاد

chain (فعل)
زنجیر کردن، زنجیرهای کردن

manacle (فعل)
زنجیر کردن، دستبند زدن

enchain (فعل)
زنجیر کردن، در زنجیر نهادن، محکم نگاه داشتن، مقید ساختن

enfetter (فعل)
زنجیر کردن، در بند نهادن، در قید عبودیت ازردن، گرفتار غل و زنجیر کردن


کلمات دیگر: