مترادف خرمن کردن : انباشتن، توده کردن
خرمن کردن
مترادف خرمن کردن : انباشتن، توده کردن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
صدمة
مترادف و متضاد
انباشتن، توده کردن، خرمن کردن، کومه کردن، پشته کردن
توده کردن، پر کردن، خرمن کردن
انباشتن، توده کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - انباشتن توده کردن . ۲ - توده کردن غله که هنوز آنرا نکوفته و از کاه جدا نکرده باشند .
لغت نامه دهخدا
خرمن کردن. [ خ ِ / خ َ م َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ایجاد خرمن کردن. دسته های گندم را کنار هم چیدن و آماده برای خرمن کردن. || تل کردن. توده کردن. کپه کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
کلمات دیگر: